sneaking

/ˈsniːkɪŋ//ˈsniːkɪŋ/

پاورچین، تک پا، دزدانه، خائنانه، نهانکارانه، نامردانه، محرمانه، پنهانی، درونی، مخفیانه، پست، دزدکی، زیر جلی، تردیدامیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: underhanded, furtive, or stealthy.
متضاد: frank
مشابه: dastardly, furtive, stealthy

- a sneaking attempt to influence a judge
[ترجمه گوگل] تلاش یواشکی برای تأثیرگذاری بر قاضی
[ترجمه ترگمان] یه تلاش برای نفوذ به یه قاضی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not openly admitted; secret.
متضاد: forthright

- a sneaking desire for power
[ترجمه گوگل] میل یواشکی به قدرت
[ترجمه ترگمان] هوسی که به دنبال قدرت می گشت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: nagging or persistent; gradually increasing.

- a sneaking feeling
[ترجمه گوگل] یک احساس یواشکی
[ترجمه ترگمان] یک احساس پنهانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sneaking manner
روش خائنانه

2. a sneaking fondness for ice cream
علاقه ی پنهانی به بستنی

3. the girl was caught sneaking a dress from the shop
مچ آن دختر را که داشت پیراهن از مغازه می دزدید گرفتند.

4. I have a sneaking suspicion that she's not telling the truth.
[ترجمه گوگل]من یک شک دارم که او حقیقت را نمی گوید
[ترجمه ترگمان]من شک دارم که او حقیقت را نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I always had a sneaking admiration for him.
[ترجمه گوگل]من همیشه او را تحسین می کردم
[ترجمه ترگمان]همیشه نسبت به او تحسین می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What are you doing sneaking around out there?
[ترجمه گوگل]تو اون بیرون دزدکی چیکار میکنی؟
[ترجمه ترگمان]اون بیرون دزدکی چیکار می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Inwardly, I had a sneaking admiration for them.
[ترجمه گوگل]در باطن، تحسین یواشکی آنها را داشتم
[ترجمه ترگمان]Inwardly، من برای آن ها تحسین می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was caught sneaking my kitten into the school.
[ترجمه گوگل]من گرفتار شدم که بچه گربه ام را دزدکی وارد مدرسه می کردم
[ترجمه ترگمان]وقتی بچه گربه م رو دزدکی به مدرسه راهنمایی می کردم، دستگیر شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had always had a sneaking affection for him.
[ترجمه گوگل]او همیشه به او محبت پنهانی داشت
[ترجمه ترگمان]همیشه محبتی پنهانی نسبت به او داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He ducked the interviewers by sneaking out the back door.
[ترجمه گوگل]او با بیرون آمدن مخفیانه از در پشتی، مصاحبه‌کنندگان را رد کرد
[ترجمه ترگمان]هر دو interviewers را با دزدکی از در پشتی بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was caught sneaking an apple from a shop.
[ترجمه گوگل]او در حال بیرون آوردن یک سیب از یک مغازه دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او گرفتار یک سیب از یک مغازه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had a sneaking feeling that they were laughing at him.
[ترجمه گوگل]او احساس یواشکی داشت که دارند به او می خندند
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که به او می خندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Darkness was sneaking up on the travellers as they entered the forest.
[ترجمه گوگل]با ورود مسافران به جنگل، تاریکی به طور مخفیانه بر سر مسافران وارد شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که وارد جنگل شدند، تاریکی بر مسافران سایه افکنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She ducked the interviewers by sneaking out the back door.
[ترجمه گوگل]او با بیرون آمدن مخفیانه از در پشتی، مصاحبه‌کنندگان را رد کرد
[ترجمه ترگمان]هر دو interviewers را با دزدکی از در پشتی خارج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She had a sneaking suspicion that he was lying.
[ترجمه گوگل]او شک داشت که او دروغ می گوید
[ترجمه ترگمان]او مشکوک بود که دارد دروغ می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• furtive, underhanded; mean, contemptible; deceitful; secret; sly
act of creeping, act of moving stealthily or furtively
a sneaking feeling is a slight or vague feeling, especially one that you are unwilling to accept.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sneak
✅️ اسم ( noun ) : sneak / sneakiness
✅️ صفت ( adjective ) : sneaky / sneak / sneaking
✅️ قید ( adverb ) : sneakily / sneakingly

بپرس