snare

/ˈsner//sneə/

معنی: دام، بند، تله، کمند، با تله گرفتن، بدام انداختن، گوریده شدن، بغرنج کردن
معانی دیگر: (به ویژه برای حیوانات کوچک) دام، پادام، گل دام، (مجازی) دام بلا، هر چیز فریبا و خطرناک، وسیله ی گمراهی، به دام انداختن، در تله انداختن، گیرانداختن، گرفتار کردن، زه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a trap, usu. consisting of a noose, for catching small animals and birds.
مترادف: trap

- A rabbit was trapped in the hunter's snare.
[ترجمه گوگل] یک خرگوش در دام شکارچی گرفتار شد
[ترجمه ترگمان] یک خرگوش در دام شکارچی به دام افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: anything intended to lure, tempt, or entangle unsuspecting victims; trap.
مترادف: net, trap
مشابه: bait, decoy, mesh, toil

- The spies were caught in a snare arranged by the secret service.
[ترجمه گوگل] جاسوسان در دامی که توسط سرویس مخفی ترتیب داده شده بود گرفتار شدند
[ترجمه ترگمان] جاسوسان در دامی که از سرویس مخفی ساخته شده بودند، دستگیر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: snares, snaring, snared
(1) تعریف: to capture with a trap or snare; entrap.
مترادف: ensnare, entrap, trap
مشابه: capture, decoy, mesh, net, noose

(2) تعریف: to lure, entangle, or involve, usu. by deception.
مترادف: ensnare, entangle, trap
مشابه: enmesh, entice, entrap, inveigle, mesh

- I was snared by his promises.
[ترجمه گوگل] به دام وعده هایش افتادم
[ترجمه ترگمان] من توسط قول اون مسموم شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: any of the adjustable strings or wires that are stretched over the bottom skin of a snare drum.

جمله های نمونه

1. a rabbit snare
دام خرگوش

2. The rabbit's foot was caught in a snare.
[ترجمه گوگل]پای خرگوش در دام گرفتار شد
[ترجمه ترگمان]پای خرگوش در دام افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A rabbit was caught in the snare.
[ترجمه گوگل]یک خرگوش در دام گرفتار شد
[ترجمه ترگمان]یک خرگوش در دام افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A stand-in drummer bashes on a single snare and a pair of cymbals.
[ترجمه گوگل]یک درامر ایستاده به یک دام و یک جفت سنج ضربه می زند
[ترجمه ترگمان]یک نوازنده طبل به نام bashes در یک دام واحد و یک جفت سنج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's hoping to snare a wealthy husband.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است یک شوهر ثروتمند را به دام بیاندازد
[ترجمه ترگمان]اون امیدواره که یه شوهر پول دار رو تور کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was betrayed into a snare.
[ترجمه SMM] او با خیانت در تله افتاد
|
[ترجمه گوگل]او در دام خیانت شد
[ترجمه ترگمان] اون به یه دام خیانت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I didn't want to fall into the same snare again.
[ترجمه گوگل]نمی خواستم دوباره در همان دام بیفتم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواستم دوباره به همون دام بیفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her one thought was to snare a rich husband.
[ترجمه SMM] تنها فکرش این بود که یک شوهر ثروتمند را تور کند.
|
[ترجمه گوگل]یک فکر او این بود که یک شوهر پولدار را به دام بیاندازد
[ترجمه ترگمان]تنها فکری که به ذهنش رسید این بود که یک شوهر ثروتمند انتخاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We used to snare small birds such as sparrows and robins.
[ترجمه Edris nozari] ما عادت داشتیم پرنگان کوچکی همچون گنجشک و سینه سرخ را بدام بیندازیم
|
[ترجمه گوگل]پرندگان کوچکی مثل گنجشک و رابین را به دام می انداختیم
[ترجمه ترگمان]ما به شکار پرندگان کوچک مثل گنجشک و robins عادت داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A rabbit was caught in a snare.
[ترجمه گوگل]یک خرگوش در دام گرفتار شد
[ترجمه ترگمان]یه خرگوش تو تله افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I used to snare small birds such as sparrows.
[ترجمه گوگل]پرنده های کوچکی مثل گنجشک را به دام می انداختم
[ترجمه ترگمان]من از این پرندگان کوچک استفاده می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When going to the C section keep the snare going.
[ترجمه گوگل]هنگام رفتن به بخش C، دام را ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]هنگام رفتن به قسمت C، دام را به دام می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Attempts to snare even rabbits became dangerous forays.
[ترجمه گوگل]تلاش برای به دام انداختن حتی خرگوش ها به حملات خطرناکی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]با وجود این، تلاش برای دام انداختن حتی خرگوش ها به forays خطرناک تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Shumens will be taking two snare drums.
[ترجمه گوگل]شومن ها دو طبل تله می گیرند
[ترجمه ترگمان]The (Shumens)دو طبل به دام خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دام (اسم)
net, toil, ambush, trap, snare, pitfall, decoy, hook, noose, quicksand, grin, springe

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

تله (اسم)
trap, snare, pitfall, decoy, hook, snarl, noose, quicksand, fox trap

کمند (اسم)
snare, tether, snarl, lasso, lariat, noose, springe

با تله گرفتن (فعل)
snare

بدام انداختن (فعل)
trap, snare, decoy, inveigle, entrap, hook, enmesh, nail, ensnare, ensnarl, mesh

گوریده شدن (فعل)
snare, entrap, ensnare, ensnarl

بغرنج کردن (فعل)
snare, entrap, snarl, complicate, ensnare, ensnarl

انگلیسی به انگلیسی

• trap, device used to capture small game; something which traps or ensnares; metal or gut string stretched across the head of a snare drum
catch in a trap, entrap, entangle, capture
a snare is a trap for catching birds or small animals.

پیشنهاد کاربران

کمند
To capture or catch something or someone using a snare, which is a device consisting of a noose or loop of wire, rope, or other material. The term “snare” can also be used metaphorically to describe capturing or catching someone’s attention or interest.
...
[مشاهده متن کامل]

به دست آوردن یا گرفتن چیزی یا کسی با استفاده از تله
اصطلاح "snare" همچنین می تواند به صورت استعاری برای توصیف جلب یا به دست آوردن توجه یا علاقه شخصی استفاده شود.
مثال؛
I managed to snare a rabbit in my trap.
In a discussion about music, someone might say, “This song really snared my attention. ”
A person might use the term in a figurative sense, saying, “She snared his heart with her enchanting smile. ”

نوعی چوب بلند با سر قابل تنظیم از جنس طناب که برای در گردن انداختن حیوانات و گرفتن آنها استفاده میشود.
دامپزشکی و علوم دامی
طنابی که در اصلاح سخت زایی کاربرد دارد
به دام انداختن
pigeons snared in a trap
نوعی آلت موسیقایی در درامز کیت ، مثل طبل با صدای زیرتر و ضرب قوی در ایجاد فضای ریتمیک موسیقی ، انواع آن
hip hop Snare , Trance snare , House snare , Dubstep snare

بپرس