snapping

جمله های نمونه

1. he was snapping the scenery
داشت از مناظر عکس می گرفت.

تخصصی

[زمین شناسی] گسیختن، قطع کردن خطوط غیر متصل به صورت اتوماتیک.
[نساجی] در رفتگی نخ - در رفتگی نخ

پیشنهاد کاربران

شکستن ( مثل شکستن مته دریل= Drill bit snapping )
ساییدن دندانها در حیوانات به نشانه عصبانیت
تغییرات ذهنی ناگهانی
Snapping بیشتر در مباحث تحول دینی و نوکیشی منظور است؛ فرآیندی ذهنی که از طریق آن فرد توسط یک فرقه یا جنبش مذهبی جدید جذب می شود یا از طریق برنامه زدایی یا مشاوره خروج، از گروه خارج می شود.
گسیختگی - قطع شدگی - ناپیوستگی

بپرس