شکست ( گذشته )
عصبانی شد
گند زدن
گند زدن هم معنی میده
I snapped
گند زدم
گند زدم
صبرم تموم شد
پاره شدن
قرار گرفتن -
کنترلم رو از دست دادم.
زدن تو گوش چیزی
سرزنش شدید
سخن نیش دارد
نکوهش کردن
سخن نیش دارد
نکوهش کردن
چسبیدن به . . . ، قاپیدنِ. . .
سریع
به تندی گفتن. با لحن تند و خشمگین گفتن.
گاز گرفته شده
از هم گسیخته شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)