- بدشانس یا گرفتار بدبیاری: تجربه ی شکست های مکرر یا بدشانسی مداوم.
معنای مجازی / نمادین:
- اغلب برای توصیف فرد یا چیزی که به نظر می رسد دچار بدشانسی دائمی است، به ویژه در ورزش یا تجارت استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
مار گزیده، از ریسمان سیاه و سفید می ترسد
مترادف؛ Unlucky, jinxed, ill - fated, unfortunate, star - crossed, hapless.
مثال؛
- The team was snakebitten this season, losing every close game.
- He felt snakebitten after failing three job interviews in a row.
- The project was snakebitten from the start, facing endless delays and setbacks.
- تاریخچه: این اصطلاح از معنای واقعی گاز گرفته شدن توسط مار گرفته شده است، که در گذشته نشانه ی بدشانسی تلقی می شد.
معنای مجازی / نمادین:
- اغلب برای توصیف فرد یا چیزی که به نظر می رسد دچار بدشانسی دائمی است، به ویژه در ورزش یا تجارت استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
مار گزیده، از ریسمان سیاه و سفید می ترسد
مترادف؛ Unlucky, jinxed, ill - fated, unfortunate, star - crossed, hapless.
مثال؛
- تاریخچه: این اصطلاح از معنای واقعی گاز گرفته شدن توسط مار گرفته شده است، که در گذشته نشانه ی بدشانسی تلقی می شد.