1. There was a hint of smugness in her voice.
[ترجمه گوگل]رگه ای از خودپسندی در صدایش بود
[ترجمه ترگمان]هیچ نشانی از غرور در صدایش وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هیچ نشانی از غرور در صدایش وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Jean-Paul's smugness, and that of his friends, made him angrier still.
[ترجمه گوگل]از خود راضی بودن ژان پل و دوستانش او را همچنان عصبانی تر می کرد
[ترجمه ترگمان]او سرش را بلند کرد و گفت: - فکر نمی کنم تو بتونی این کار رو بکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او سرش را بلند کرد و گفت: - فکر نمی کنم تو بتونی این کار رو بکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I abhor smugness, passivity, caste system. write with recent photo.
[ترجمه گوگل]من از خودپسندی، انفعال، سیستم کاست متنفرم با عکس اخیر بنویس
[ترجمه ترگمان]از نخوت، passivity، سیستم طبقاتی بیزارم در حال نوشتن با عکس اخیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از نخوت، passivity، سیستم طبقاتی بیزارم در حال نوشتن با عکس اخیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Ah, the everlasting smugness of people!
[ترجمه گوگل]آه، خودکشی همیشگی مردم!
[ترجمه ترگمان]آه، غرور ابدی مردم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آه، غرور ابدی مردم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Admit it: You harbor more than a little smugness and pride that you know how software and information technology work whereas nongeeks don't.
[ترجمه گوگل]اعتراف کنید: شما بیش از کمی خودداری و غرور دارید که میدانید نرمافزار و فناوری اطلاعات چگونه کار میکنند در حالی که افراد غیرقانونی این کار را نمیکنند
[ترجمه ترگمان]قبول کنید: شما بیش از یک نخوت و غرور کمی را در نظر دارید که می دانید نرم افزار و فن آوری اطلاعات چگونه کار می کنند در حالی که nongeeks این کار را انجام نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قبول کنید: شما بیش از یک نخوت و غرور کمی را در نظر دارید که می دانید نرم افزار و فن آوری اطلاعات چگونه کار می کنند در حالی که nongeeks این کار را انجام نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This sense of self-confidence and, indeed, smugness stem med from China's historical role in Asia.
[ترجمه گوگل]این حس اعتماد به نفس و در واقع از خود راضی بودن ناشی از نقش تاریخی چین در آسیا بود
[ترجمه ترگمان]این حس اعتماد به نفس و در واقع، از نقش تاریخی چین در آسیا پیروی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این حس اعتماد به نفس و در واقع، از نقش تاریخی چین در آسیا پیروی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Kennedy handled the firestorm of outrage with self-defeating smugness.
[ترجمه گوگل]کندی طوفان خشم را با خودخواهی خودباختگی اداره کرد
[ترجمه ترگمان]کندی خشم خود را از غرور خود شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کندی خشم خود را از غرور خود شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He had the smugness that many lawyers show.
[ترجمه گوگل]او خودداری را داشت که بسیاری از وکلا نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]به بیت از اینکه وکلای متعددی نشان می دادند، احساس غرور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به بیت از اینکه وکلای متعددی نشان می دادند، احساس غرور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The endearing bathos and crassness of Laurel found an admirable foil in the elephantine smugness of his rotund partner.
[ترجمه گوگل]حمام دوستداشتنی و بیرحمی لورل، یک فویل تحسینبرانگیز را در خودپسندی فیلی شریک زندگیاش پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]این عزیز و لوس و گران بها، برگ برنده قابل تحسینی در نخوت و نخوت همراه او پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این عزیز و لوس و گران بها، برگ برنده قابل تحسینی در نخوت و نخوت همراه او پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. However, there were times when the design was completed before I'd left the meeting; all just fell into place, giving an inward warmth of satisfaction (perhaps even smugness).
[ترجمه گوگل]با این حال، مواقعی بود که طراحی قبل از ترک جلسه تکمیل شد همه در جای خود قرار گرفتند و گرمای درونی رضایت (شاید حتی از خود راضی بودن) را ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان]با این حال زمان هایی وجود داشت که طرح قبل از اینکه من جلسه را ترک کنم تکمیل شد؛ همه آن ها به جای خود افتادند و گرمای درونی رضایتی را به وجود آوردند (شاید در حال نخوت)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال زمان هایی وجود داشت که طرح قبل از اینکه من جلسه را ترک کنم تکمیل شد؛ همه آن ها به جای خود افتادند و گرمای درونی رضایتی را به وجود آوردند (شاید در حال نخوت)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I detect a hint of I - told - you - so smugness about some of the gloomy advance commentary on Copenhagen.
[ترجمه گوگل]من به شما - به شما گفتم - اشاره ای را در مورد برخی از تفسیرهای پیش از غم انگیز کپنهاگ مشاهده می کنم
[ترجمه ترگمان]من نشانه هایی از اینکه به شما گفته بودم را کشف کردم - تا حدی در مورد برخی از نظرات پیشروی شوم در کپنهاگ احساس غرور می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من نشانه هایی از اینکه به شما گفته بودم را کشف کردم - تا حدی در مورد برخی از نظرات پیشروی شوم در کپنهاگ احساس غرور می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Whether one judges Cronkite right or wrong in that respect, he brought dignity to news delivery and helped guide a period without cynicism or smugness.
[ترجمه گوگل]چه کسی کرانکیت را در این زمینه درست یا نادرست قضاوت کند، او به ارائه اخبار اعتبار بخشید و به هدایت دوره ای بدون بدبینی یا خودخواهی کمک کرد
[ترجمه ترگمان]اینکه آیا در این رابطه یکی از قضات حق یا نادرستی دارد یا خیر، او مقام خود را به توزیع اخبار رساند و مدت کوتاهی بدون بدبینی یا نخوت به راهنما کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اینکه آیا در این رابطه یکی از قضات حق یا نادرستی دارد یا خیر، او مقام خود را به توزیع اخبار رساند و مدت کوتاهی بدون بدبینی یا نخوت به راهنما کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It is a strange mix of protective sororal sympathy and smugness.
[ترجمه گوگل]این ترکیبی عجیب از همدردی محافظه کارانه و خودداری است
[ترجمه ترگمان]ترکیب عجیبی از همدردی sororal و نخوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ترکیب عجیبی از همدردی sororal و نخوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Once the foolhardy are teetering on the precipice, it is too late for smugness.
[ترجمه گوگل]زمانی که احمقها روی پرتگاه میچرخند، دیگر برای ازدحام خیلی دیر شده است
[ترجمه ترگمان]وقتی افراد احمق در لبه پرتگاه قرار می گیرند، خیلی دیر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی افراد احمق در لبه پرتگاه قرار می گیرند، خیلی دیر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید