smouldering

جمله های نمونه

1. The fire was started by a smouldering cigarette.
[ترجمه آزاد رستگار] آتش سوزی با یک ته سیگاری ( فیلتر سیگار خاموش نشده ) شروع شد
|
[ترجمه گوگل]آتش سوزی با دود شدن سیگار شروع شد
[ترجمه ترگمان]آتش در آتش زبانه می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The smouldering wreck fumed for days.
[ترجمه گوگل]لاشه در حال دود شدن برای روزها دود می کرد
[ترجمه ترگمان]در این روزها به شدت می سوخت و شعله های آتش زبانه می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He sensed a smouldering hostility towards him.
[ترجمه گوگل]خصومت شدیدی نسبت به او احساس کرد
[ترجمه ترگمان]حس خصومت شدیدی نسبت به او احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bonfire was still smouldering the next day.
[ترجمه گوگل]روز بعد آتش همچنان می سوخت
[ترجمه ترگمان]روز بعد آتش بخاری همچنان در حال سوختن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The mat was smouldering where the burning log had fallen. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]حصیر در جایی که کنده سوخته افتاده بود دود می‌کرد فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]حصیر که کنده شده بود می سوخت فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The smouldering wreck fumed thick black smoke.
[ترجمه گوگل]لاشه در حال دود شدن دود غلیظ سیاه را بخار می کرد
[ترجمه ترگمان]در این میان دود غلیظی از دود سیاه و غلیظ پنهان می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was smouldering with rage as she explained how her son had been killed.
[ترجمه گوگل]او از عصبانیت دود می‌کرد و چگونگی کشته شدن پسرش را توضیح می‌داد
[ترجمه ترگمان]همچنان که توضیح می داد که پسرش چگونه کشته شده است، از شدت خشم زبانه می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The dispute is still smouldering, five years after the negotiations began.
[ترجمه گوگل]پنج سال پس از آغاز مذاکرات، این اختلاف همچنان در حال دود است
[ترجمه ترگمان]این اختلاف هنوز در حال سوختن است، پنج سال پس از آغاز مذاکرات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had spent the evening smouldering with resentment.
[ترجمه گوگل]او عصر را در حال دود کردن از کینه گذرانده بود
[ترجمه ترگمان]تمام آن شب را با کینه و کینه به سر برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He gazed at her with smouldering eyes, wishing she wasn't married.
[ترجمه گوگل]او با چشمان دود به او خیره شد و آرزو کرد که ای کاش ازدواج نمی کرد
[ترجمه ترگمان]با چشمان smouldering به او خیره شد، و آرزو می کرد که کاش ازدواج نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Smoke from smouldering sandalwood permeated everything.
[ترجمه گوگل]دود حاصل از دود شدن چوب صندل همه جا را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]چوب صندل سرخ در همه چیز دود می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gunpowder: the smouldering disbelief of McFall during his long and lonely vigil at the belay.
[ترجمه گوگل]باروت: ناباوری متعفن مک فال در طول بیداری طولانی و تنهایی اش در محل
[ترجمه ترگمان]باروت: بی باوری در طی مراسم شب زنده داری طولانی و تنهایی او در the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As he smelled the smouldering frankincense, he would imagine his own body inflamed and his soul soaring from it like smoke.
[ترجمه گوگل]همانطور که او بوی کندر دود می شود، بدن خود را ملتهب و روحش را مانند دود از آن اوج می گیرد
[ترجمه ترگمان]همان طور که بوی کندر سرخ را استشمام می کرد، او تصور می کرد که بدن خودش ملتهب شده و روحش از آن مثل دود پرواز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My boots and feet were smouldering when they found me.
[ترجمه گوگل]وقتی پیدام کردند چکمه ها و پاهایم داشت دود می کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی مرا پیدا کردند، چکمه و پاهایم در حال سوختن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They seemed to have darkened, smouldering in a way that sent hot and cold chills chasing each other through her body.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید آنها تاریک شده بودند، به گونه ای دود می کردند که لرزه های سرد و گرم را در بدن او تعقیب می کردند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که آن ها تیره شده اند و در راهی که در حال تعقیب کردن یکدیگر در طول بدن او سرد و سرد است، در حال سوختن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• burning or smoking without flame; expressing repressed feelings of anger; existing in a suppressed state (also smoldering)

پیشنهاد کاربران

not expressed openly
احساس شدید نسبت به چیزی داشتن و راجع بهش حرف نزدن و توضیح ندادن بیشتر جنبه منفی داره مثلا
He sensed a smouldering hostility towards him.
او حس خصومت شدیدی نسبت بهش داشتوبی بیان نمی کرد
سوختن آرام و بدون شعله ( مثل خودسوزی کاغذ بعد از خاموش شدن شعله آن )
احساسات سوزان فروخورده
emotional heat that keeps burning

بپرس