smothered

جمله های نمونه

1. gingerbread smothered with whipped cream
نان شیرینی زنجبیل دار که روی آن خامه ی پفکی قرار دارد

2. she smothered the child with a pillow
بچه را با یک متکا خفه کرد.

3. belgian units smothered by the germans
یگان های بلژیکی که توسط آلمانها منکوب شده بودند

4. our team smothered them
تیم ما آنها را شکست فاحش داد.

5. all criticism was smothered by the government
دولت هرگونه انتقادی را سرکوب می کرد.

6. little flowers are smothered by weeds
علف های هرزه گل های کوچک را خفه می کنند.

پیشنهاد کاربران

Smothered every sound:
جلوی هر صدایی رو میگرفت
خفه کردن یا شدن
e. g. Your mother passed out last night and smothered the mutt in her sleep
1.
Covered
Spread all over
کاملا پوشیده شده از چیزی
Smothered in honey
Smothered in whipped cream
2.
Suffocated
Chocked
خفه شده درون /در / با چیزی
3.
Of food cooked in a covered container

گرگرفتگی
خفگی

بپرس