فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: smooches, smooching, smooched
• : تعریف: (informal) to kiss. • مشابه: kiss
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a kiss. • مشابه: kiss
جمله های نمونه
1. I smooched with him on the dance floor.
[ترجمه گلی افجه] من با او در سالن رقص روبوسی کردیم
|
[ترجمه گوگل]من با او روی زمین رقص قاطی کردم [ترجمه ترگمان]با او در سالن رقص با او حرف زدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Didn't I see you smooching with Mark at Kim's party?
[ترجمه گلی افجه] ندیدم در مهمانی کیم با مارک روبوسی کنی
|
[ترجمه گوگل]ندیدم که در مهمانی کیم با مارک همجنس خواهی کرد؟ [ترجمه ترگمان]ندیدم با مارک توی مهمونی کیم عشق بازی کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. They greeted and smooched each other.
[ترجمه گوگل]سلام و احوالپرسی کردند و به هم زدند [ترجمه ترگمان]به یکدیگر سلام و احوال پرسی کردند و همدیگر را بوسیدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The dance floor was full of middle-aged couples smooching to slushy ballads.
[ترجمه گوگل]زمین رقص مملو از زوجهای میانسال بود که تصنیفهای شلوغی میساختند [ترجمه ترگمان]تالار رقص پر از زوج های میانسال است که به اشعار slushy smooching [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Kate had a smooch with a very attractive young man at the Christmas party.
[ترجمه گوگل]کیت در جشن کریسمس با یک مرد جوان بسیار جذاب خوش و بش کرد [ترجمه ترگمان]کیت با یک مرد جوان بسیار جذابی که در جشن کریسمس بود، یک smooch داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. In the semi-darkness, couples were smooching to sentimental love-songs.
[ترجمه گوگل]در نیمه تاریکی، زوج ها به آهنگ های عاشقانه عاطفی سر می زدند [ترجمه ترگمان]در نیمه تاریکی، زوج ها با عشق بازی احساساتی عشق بازی می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The sales manager and the boss's wife were smooching in full view of everyone.
[ترجمه گوگل]مدیر فروش و همسر رئیس در مقابل دیدگان همه در حال غبطه خوردن بودند [ترجمه ترگمان]مدیر فروش و همسر رئیس به طور کامل به همه نگاه می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The customers smooch and chat.
[ترجمه گوگل]مشتريان چت مي كنند و چت مي كنند [ترجمه ترگمان]مشتریان وراجی می کنند و گپ می زنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The soft touching and smooching stirred him back to life.
[ترجمه گوگل]لمس نرم و خفه کردنش او را زنده کرد [ترجمه ترگمان]نوازش ملایم و عشق بازی او را به زندگی باز گرداند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Just a peck a smooch, like you'd kiss your sister.
[ترجمه گوگل]فقط یک نوک زدن، مثل اینکه خواهرت را می بوسی [ترجمه ترگمان] فقط یه بوس بوس، مثل اینکه خواهرت رو ببوسی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Tony Stark: Okay, give me a smooch for good luck, I might not make it back!
[ترجمه گوگل]تونی استارک: بسیار خوب، برای خوش شانسی به من لقمه بده، شاید برنگردم! [ترجمه ترگمان]، خب، یه بوس به من بده! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There's no better martial lubricant than a smooch.
[ترجمه گوگل]هیچ روان کننده رزمی بهتر از اسموچ وجود ندارد [ترجمه ترگمان]از a بهتر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We can smooch right here.
[ترجمه گوگل]ما میتوانیم همینجا دم بکشیم [ترجمه ترگمان] ما می تونیم همینجا همو بوس کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I was so embarrassed when I walked in on them having a smooch on the sofa.
[ترجمه گوگل]وقتی وارد مبل شدم، خیلی خجالت کشیدم [ترجمه ترگمان]وقتی با a روی نیمکت به راه افتادم، خیلی خجالت می کشیدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• kiss (slang) kiss, hug and kiss (slang) if two people smooch, they kiss and hold each other closely; an informal word. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. we had yet another long smooch during the film. you also say that two people are smooching when they dance very slowly and closely together with their arms around each other; an informal word.