کلمهٔ "smolder" در انگلیسی ( همچنین به صورت بریتانیایی: smoulder ) بسته به بافت، چند معنی دارد — هم فیزیکی و هم استعاری.
### 1. To burn slowly with smoke but no flame
Farsi: آهسته سوختن بدون شعله ( با دود )
... [مشاهده متن کامل]
Example:
The fire was smoldering in the fireplace.
آتش در شومینه آهسته می سوخت و دود می کرد.
- - -
### 2. To show or feel suppressed anger or emotion
Farsi: خشم یا احساسی را در درون پنهان داشتن، درون سوز بودن
Example:
She was smoldering with rage but didn’t say a word.
او از خشم در درون می سوخت اما حرفی نزد.
- - -
### 3. To have a slow, intense, and often sexual attractiveness ( literary or poetic use )
Farsi: نگاه یا حالت چهرهٔ پرشور و اغواگر ( معمولاً در توصیف نگاه های جذاب )
Example:
He gave her a smoldering look.
نگاهی سوزان و پرشور به او انداخت.
- - -
### 4. To remain alive or active ( like an issue or conflict ) under the surface ( figurative )
Farsi: نهفته و آمادهٔ انفجار بودن ( در مورد مسئله ای حل نشده )
Example:
The conflict continued to smolder beneath the surface.
درگیری در زیر سطح همچنان نهفته باقی مانده بود.
1. The campfire was smoldering long after we left.
آتیش اردوگاه مدت ها پس از رفتن ما هنوز آهسته می سوخت.
- - -
2. He smoldered with anger but stayed silent.
او از خشم درون سوز بود اما سکوت کرد.
- - -
3. The ruins were still smoldering the next morning.
خرابه ها صبح روز بعد هم هنوز دود می کردند.
- - -
4. She gave him a smoldering glance across the room.
از آن سوی اتاق نگاهی سوزان و پرمعنا به او انداخت.
- - -
5. The forest continued to smolder for days after the fire was put out.
جنگل حتی پس از خاموش شدن آتش، برای چند روز آهسته می سوخت.
- - -
6. His smoldering resentment finally exploded in a loud argument.
رنجش درون سوز او بالاخره با یک مشاجرهٔ شدید فوران کرد.
- - -
7. The cigarette smoldered in the ashtray.
سیگار در زیرسیگاری داشت آرام می سوخت.
- - -
8. Beneath her calm face, emotions smoldered.
پشت چهرهٔ آرامش، احساساتش در دلش می جوشید.
- - -
9. Their old rivalry still smolders beneath the surface.
رقابت قدیمی شان هنوز در زیر پوست ماجرا نهفته و زنده است.
- - -
10. The actor is known for his smoldering looks and intense roles.
آن بازیگر به خاطر چهرهٔ پرشور و اغواگر و نقش های پرهیجانش معروف است.
chatgpt
Farsi: آهسته سوختن بدون شعله ( با دود )
... [مشاهده متن کامل]
آتش در شومینه آهسته می سوخت و دود می کرد.
- - -
Farsi: خشم یا احساسی را در درون پنهان داشتن، درون سوز بودن
او از خشم در درون می سوخت اما حرفی نزد.
- - -
Farsi: نگاه یا حالت چهرهٔ پرشور و اغواگر ( معمولاً در توصیف نگاه های جذاب )
نگاهی سوزان و پرشور به او انداخت.
- - -
Farsi: نهفته و آمادهٔ انفجار بودن ( در مورد مسئله ای حل نشده )
درگیری در زیر سطح همچنان نهفته باقی مانده بود.
آتیش اردوگاه مدت ها پس از رفتن ما هنوز آهسته می سوخت.
- - -
او از خشم درون سوز بود اما سکوت کرد.
- - -
خرابه ها صبح روز بعد هم هنوز دود می کردند.
- - -
از آن سوی اتاق نگاهی سوزان و پرمعنا به او انداخت.
- - -
جنگل حتی پس از خاموش شدن آتش، برای چند روز آهسته می سوخت.
- - -
رنجش درون سوز او بالاخره با یک مشاجرهٔ شدید فوران کرد.
- - -
سیگار در زیرسیگاری داشت آرام می سوخت.
- - -
پشت چهرهٔ آرامش، احساساتش در دلش می جوشید.
- - -
رقابت قدیمی شان هنوز در زیر پوست ماجرا نهفته و زنده است.
- - -
آن بازیگر به خاطر چهرهٔ پرشور و اغواگر و نقش های پرهیجانش معروف است.
آتش کم رمق
smoldering fire ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: حریق کورسوز
تعریف: حریقی بدون شعله و با دامنۀ گسترش بسیار کند
واژه مصوب: حریق کورسوز
تعریف: حریقی بدون شعله و با دامنۀ گسترش بسیار کند