smithy

/ˈsmɪði//ˈsmɪði/

معنی: اهنگر، اهن فروشی، اهنگری، فلز فروشی
معانی دیگر: کارگاه آهنگری، آهنگر خانه، دکان آهنگری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: smithies
(1) تعریف: the place in which a smith works, esp. a blacksmith.

(2) تعریف: a blacksmith.

جمله های نمونه

1. When the message came, he left the smithy and went quietly up to the castle.
[ترجمه گوگل]وقتی پیغام رسید، آهنگری را ترک کرد و آرام به سمت قلعه رفت
[ترجمه ترگمان]وقتی پیغام رسید از آهنگری بیرون آمد و به آرامی به سمت قلعه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Is the smithy aware of this eavesdropper?
[ترجمه گوگل]آیا آهنگر از این استراق سمع خبر دارد؟
[ترجمه ترگمان]آهنگری از این eavesdropper خبر داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Corey O'Brien, smithy smith smith smith.
[ترجمه گوگل]کوری اوبراین، اسمیت اسمیت اسمیت اسمیت
[ترجمه ترگمان]کوری اوبراین، آهنگر اسمیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On august 2005 a figure appeared in Wayland Smithy with Mayan symbolism they clearly gave us a date, May 20, the day when Earth, the Pleiades and the sun align.
[ترجمه گوگل]در آگوست 2005، چهره‌ای در وی لند اسمیتی با نماد مایاها ظاهر شد، آنها به وضوح تاریخ 20 می را به ما دادند، روزی که زمین، Pleiades و خورشید در یک راستا قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]در ماه اوت سال ۲۰۰۵، یک شخصیت در Wayland Smithy با نمادین مایایی ظاهر شد که آن ها به وضوح تاریخی را در روز ۲۰ ماه مه، روزی که زمین، خوشه پروین و خورشید را هم تراز می کند، به ما دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So this was the man - good ol' Smithy - followed blindly by white Rhodesians even though he had no bloody idea where to lead us . . . an aide arrived with the Close Security inspector.
[ترجمه گوگل]پس این مردی بود - خوب اسمیتی - که کورکورانه توسط رودزیایی های سفیدپوست دنبال می شد، هرچند او نمی دانست ما را به کجا برساند یک دستیار با بازرس امنیتی نزدیک آمد
[ترجمه ترگمان]پس این مرد پیر مرد خوب بود - با وجود اینکه هیچ ایده ای نداشت که ما را کجا هدایت کند، یک دستیار با بازرس امنیتی نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Smithy hooked me up with some tickets so I went to watch the home game against West Ham.
[ترجمه گوگل]اسمیتی من را با چند بلیط جذب کرد، بنابراین من برای تماشای بازی خانگی مقابل وستهم رفتم
[ترجمه ترگمان]Smithy من را با چند تا بلیط قلاب کرد و من رفتم تا بازی خانگی را در کنار حام نگاه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was shocking when the Wayland's Smithy figure appeared.
[ترجمه گوگل]زمانی که چهره اسمیتی Wayland ظاهر شد، شوکه کننده بود
[ترجمه ترگمان]وقتی هیکل Wayland پیدا شد شوکه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I really like Rooney too. Smithy hooked me up with some tickets so I went to watch the home game against West Ham.
[ترجمه گوگل]من هم رونی را خیلی دوست دارم اسمیتی من را با چند بلیط جذب کرد، بنابراین من برای تماشای بازی خانگی مقابل وستهم رفتم
[ترجمه ترگمان]من \"رونی\" رو هم دوست دارم Smithy من را با چند تا بلیط قلاب کرد و من رفتم تا بازی خانگی را در کنار حام نگاه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The smithy of arhat old person left profound impression to me however A few individual plant.
[ترجمه گوگل]آهنگری پیرمرد آرهات تأثیر عمیقی بر من گذاشت اما چند گیاه منفرد
[ترجمه ترگمان]آهنگری دختر پیر با این همه یک گیاه منحصر به فرد می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Smith. Or Smithy, if you like.
[ترجمه گوگل]اسمیت یا اسمیتی، اگر دوست دارید
[ترجمه ترگمان]اسمیت یا \"Smithy\"، اگه دوست داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Jack: Smith or Smithy, if you like.
[ترجمه گوگل]جک: اسمیت یا اسمیتی، اگر دوست دارید
[ترجمه ترگمان] \"اگه دوست داری\" اسمیت \"یا\" Smithy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After all we've been mates, working alongside at the smithy.
[ترجمه گوگل]بالاخره ما با هم دوست بودیم و در آهنگری در کنار هم کار می کردیم
[ترجمه ترگمان]بعد از همه ما هم رفیق بودیم و کنار آهنگری کار می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When she turned to go, she saw Carter emerging from the smithy.
[ترجمه گوگل]وقتی برگشت تا برود، کارتر را دید که از آهنگری بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی برگشت که برود، چشمش به کارتر افتاد که از آهنگری بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was taking firewood and a large cauldron into the smithy that adjoined the cottage.
[ترجمه گوگل]او هیزم و یک دیگ بزرگ را به آهنگری که در مجاورت کلبه بود می برد
[ترجمه ترگمان]او داشت هیزم و دیگ بزرگی را به درون آهنگری می برد که در کنار کلبه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهنگر (اسم)
blacksmith, smithy, ironsmith

اهن فروشی (اسم)
smithy, ironmongery

اهنگری (اسم)
smithy, smithery

فلز فروشی (اسم)
smithy

انگلیسی به انگلیسی

• blacksmith; blacksmith's workshop, forge
a smithy is a place where a blacksmith works.

پیشنهاد کاربران

بپرس