smell a rat

/smɛl ə ræt//smɛl ə ræt/

مشکوک شدن، (به حیله یا توطئه و غیره) پی بردن، (عامیانه) به عیب یا اشکال یا نابسامانی پی بردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to suspect that something is wrong.

جمله های نمونه

1. I smell a rat.
[ترجمه سارا:] یه بوهایی میاد
|
[ترجمه گوگل]بوی موش می دهم
[ترجمه ترگمان] من بوی موش رو حس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If I don't send a picture, he will smell a rat.
[ترجمه سارا] اگر تصویر را ارسال نکنم، به من شک میکند
|
[ترجمه مجید] اگه یه عکس نفرستم اون مشکوک می شه
|
[ترجمه گوگل]اگه عکس نفرستم بوی موش میده
[ترجمه ترگمان]اگر من یک عکس بفرستم، او بوی یک موش را حس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is enough to make you smell a rat and be damned for your cynicism.
[ترجمه گوگل]همین بس که بوی موش را به تو بدهد و به بدبینیت لعنت شود
[ترجمه ترگمان]همین کافیه که یه موش رو بو کنی و برای cynicism لعنت به شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I only began to smell a rat when he couldn't come up with the documents he claimed to have.
[ترجمه گوگل]من فقط زمانی شروع به بوییدن موش کردم که او نتوانست مدارکی را که ادعا می کرد دارد بیاورد
[ترجمه ترگمان]من فقط شروع به بو کردن یک موش کردم که او نمی توانست با اسنادی که ادعا می کرد داشته باشد بالا بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Suffice to say, we smell a rat.
[ترجمه گوگل]کافی است بگوییم، ما بوی موش می دهیم
[ترجمه ترگمان] همین قدر بگم که ما بوی موش رو حس می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The investor doesn't start to smell a rat until the payments aren't coming in.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذار شروع به بوییدن موش نمی کند تا زمانی که پرداخت ها وارد نشود
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذار شروع به بوییدن موش نمی کند تا وقتی که پرداخت ها وارد نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I smell a rat here - I really do.
[ترجمه گوگل]من اینجا بوی موش را می دهم - واقعاً بویم
[ترجمه ترگمان]من بوی یه موش رو حس می کنم واقعا خوشم میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We started to smell a rat when they asked for an extra £500 deposit.
[ترجمه گوگل]وقتی آنها 500 پوند ودیعه اضافی خواستند، شروع به بوییدن موش کردیم
[ترجمه ترگمان]ما شروع کردیم به بو کشیدن یک موش در زمانی که آن ها درخواست سپرده ۵۰۰ پوندی اضافی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He could smell a rat, and he knew just how the men had been cheated.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست بوی موش را حس کند و می‌دانست که مردان چگونه فریب خورده‌اند
[ترجمه ترگمان]او می توانست بوی موش را حس کند، و می دانست که چگونه مردان فریب خورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She felt that he was beginning to smell a rat.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که او شروع به بوییدن موش کرده است
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که دارد بوی موش را استشمام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Shareholders of targeted companies are also starting to smell a rat.
[ترجمه گوگل]سهامداران شرکت های هدف نیز شروع به بوییدن موش کرده اند
[ترجمه ترگمان]سهامداران شرکت های مورد نظر همچنین شروع به بوییدن موش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was worried that he was beginning to smell a rat.
[ترجمه گوگل]او نگران بود که او شروع به بوییدن موش کرد
[ترجمه ترگمان]او نگران بود که دارد شروع به بو کردن یک موش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The old man would probably smell a rat if he were to claim them now.
[ترجمه گوگل]پیرمرد احتمالاً اگر بخواهد الان آنها را بخواهد بوی موش را حس می کند
[ترجمه ترگمان]پیرمرد احتمالا اگر می خواست آن ها را به دست آورد، بوی موش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I smell a rat. I don't think he's telling the truth.
[ترجمه گوگل]بوی موش می دهم من فکر نمی کنم او راست می گوید
[ترجمه ترگمان] من بوی موش رو حس می کنم فکر نکنم حقیقت رو گفته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Why are the police looking for me? I smell a rat.
[ترجمه گوگل]چرا پلیس به دنبال من است؟ بوی موش می دهم
[ترجمه ترگمان]چرا پلیس دنبال من میگرده؟ من بوی موش رو حس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• be suspicious of someone, feel someone is against a common cause

پیشنهاد کاربران

بوی دروغ به مشام رسیدن
The phrase “smell a rat” is used when someone begins to suspect trickery or deception in a situation. It implies that things are not as they appear, and there might be something dishonest happening.
این عبارت زمانی استفاده می شود که فردی در موقعیتی به حیله یا فریب کسی یا چیزی مشکوک شود. به این معنی است که همه چیز آنطور که به نظر می رسد نیست، و ممکن است اتفاق نادرستی رخ دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

When he died, investigators were called in and soon smelt a rat.
If I don’t send a picture, he will smell a rat.
Though Lloyd George’s behavior seemed curious, Haig still did not smell a rat.

smell a rat
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/smell-a-rat
( feel that something is wrong )
🔵Smell a Rat🔵
Meaning: Suspect deception
Example: My cousin wants to sell me an almost new car for $6, 000. It looks great, but I smell a rat - he was in the flood zone last month
🔵smell a rat🔵
...
[مشاهده متن کامل]

1 ) to recognize that something is not as it appears to be or that something dishonest is happening:
👈🏿 He's been working late with her every night this week - I smell a rat!
2 ) to believe something is wrong
👈🏿 When I got an e - mail asking for my password, I should have smelled a rat
CambridgeDictionary@
🔵smell a rat🔵
informal
to guess that something wrong or dishonest is happening
• She felt that he was beginning to smell a rat
• Suffice to say, we smell a rat
• It is enough to make you smell a rat and be damned for your cynicism
• He could smell a rat, and he knew just how the men had been cheated
• I smell a rat here - I really do
• The investor doesn't start to smell a rat until the payments aren't coming in
• I only began to smell a rat when he couldn't come up with the documents he claimed to have
• We started to smell a rat when they asked for an extra �500 deposit
LongmanDictionary@
🔵🔵🔵
There is something not right about her explanation. I think I smell a rat.
یک چیزی درباره توضیحاتی که او داد درست نیست. یک چیزی این وسط مشکوک است.
اصطلاح، با معادل های فارسی:
*مشکوک بودن - بوی خیانت دادن*
*یه کاسه ای زیر نیم کاسه است*
*یه ریگی به کفششه*
*بو بردن*
( مطلع و با خبر شدن از چیزی یا کاری مخفی. )
توضیح:
وقتی یک موش در سوراخ های دیوار مانده و بمیرد بوی بدی می دهد، برای همین وقتی بوی خیانت یا چیز مشکوکی به نظر برسد اصطلاحا می گویند smell a rat
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM

توضیح درباره اصطلاح smell a rat
وقتی یک موش در سوراخ های دیوار مانده و بمیرد بوی بدی می دهد، برای همین وقتی بوی خیانت یا چیز مشکوکی به نظر برسد اصطلاحا می گویند smell a rat.
منبع: سایت بیاموز
من مشکوک شدم.
یه جای کار میلنگه. .
یه بوهای میاد
یه ریگی به کفششونه
?How come the front door is open
? Didn't you close it before we went shopping
I'm sure I did. I can't understand it. Frankly, I smell a rat
Me, too. I'm convinced that something is definitely wrong here. We'd better call the police
قضیه کمی بو داره
یه خبراییه
یه کاسه ای زیر نیم کاسه است!

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس