smeary

/ˈsmiːriː//ˈsmɪərɪ/

معنی: چسبناک، چرب، کثیف، الوده، چرک، لکه دار، اغشته
معانی دیگر: آغشته، آلوده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: smearier, smeariest
مشتقات: smeariness (n.)
(1) تعریف: having smears; smeared.

(2) تعریف: tending to smear, as paint or charcoal.

جمله های نمونه

1. The place was full of screaming babies and smeary trays and spilled ketchup.
[ترجمه گوگل]محل پر بود از بچه هایی که جیغ می زدند و سینی های اسمیر و سس کچاپ ریخته شده بود
[ترجمه ترگمان]محل پر از جیغ کودکان و سینی های کثیف بود و سس کچاپ روی آن ریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nor had her father, with his smeary, world-historical wound.
[ترجمه گوگل]پدرش هم با زخم لکه دار و تاریخی جهانی اش نداشت
[ترجمه ترگمان]همچنین پدرش با آن زخم های لکه دار و آغشته به خون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We were passersby to him, smeary faces, we were roadkill.
[ترجمه گوگل]ما برای او رهگذر بودیم، چهره های آلوده، جاده کش بودیم
[ترجمه ترگمان]ما از کنار او عبور می کردیم و از آن عبور می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The quantity of toothpaste, can be in smeary actual condition to decide according to ceramic tile juncture.
[ترجمه گوگل]مقدار خمیر دندان می تواند در شرایط واقعی لکه دار باشد تا با توجه به محل اتصال کاشی و سرامیک تصمیم گیری شود
[ترجمه ترگمان]مقدار خمیر دندان می تواند در شرایط واقعی smeary باشد تا بر حسب موقعیت کاشی سرامیک تصمیم بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Because candle surface is slick, although have smeary be infected with above, also should brush gently only clean.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که سطح شمع صاف است، اگرچه لکه های بالا آلوده شده اند، اما باید به آرامی فقط تمیز شوند
[ترجمه ترگمان]چون سطح شمع لغزنده است، اگرچه ممکن است آلوده به بالا باشد، هم چنین باید به آرامی برس را تمیز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Remove the rust parts, grease, graphite, smeary, fingerprints, mechanical scraps, polishing wax, dust, attachments rosin, flux, etc.
[ترجمه گوگل]قطعات زنگ زدگی، گریس، گرافیت، لکه، اثر انگشت، ضایعات مکانیکی، موم پولیش، گرد و غبار، ضمائم رزین، فلاکس و غیره را حذف کنید
[ترجمه ترگمان]قسمت های زنگ اهن، گریس، گرافیت، smeary، اثر انگشت، تکه های مکانیکی، موم صیقل دادن موم، گرد و غبار، شار و غیره را حذف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Clean: No smeary problem will be occurred for the lubrication in gearless driving and hydraulic grease in hydraulic driving system.
[ترجمه گوگل]تمیز: هیچ مشکل لکه دار برای روانکاری در رانندگی بدون دنده و گریس هیدرولیک در سیستم رانندگی هیدرولیک رخ نخواهد داد
[ترجمه ترگمان]تمیز: هیچ مشکل smeary برای روغن کاری در رانندگی gearless و روغن هیدرولیک در سیستم هیدرولیکی هیدرولیکی صورت نخواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Are very cleansing oil removal effectiveness, high, can remove all kinds of kitchen is provided, and the ground is smeary furnace table.
[ترجمه گوگل]بسیار پاک کننده روغن حذف اثر، بالا، می تواند حذف انواع آشپزخانه ارائه شده است، و زمین میز کوره لکه دار است
[ترجمه ترگمان]آیا راندمان حذف روغن بسیار تمیز است، بالا، می تواند همه انواع آشپزخانه را حذف کند، و زمین یک میز کوره smeary است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Clean gas burner to provide with rice water gas burner: Liquid gas kitchen is provided go up to be touched very easily smeary .
[ترجمه گوگل]مشعل گاز تمیز برای تهیه مشعل گاز آب برنج: آشپزخانه گاز مایع ارائه شده است تا به راحتی لمس شود
[ترجمه ترگمان]مشعل گازی تمیز را برای تامین گاز مایع در نظر بگیرید: آشپزخانه گاز مایع به آسانی در دسترس قرار می گیرد تا به آسانی تحت تاثیر قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is the key of the paper to design a type of detecting structure, which can avoid being contaminated by smeary oil, so that the on-line test of oil content in the wastewater can be realized in deed.
[ترجمه گوگل]این کلید مقاله برای طراحی یک نوع ساختار تشخیص است که می تواند از آلوده شدن به روغن لکه دار جلوگیری کند، به طوری که آزمایش آنلاین محتوای روغن در فاضلاب را می توان در عمل محقق کرد
[ترجمه ترگمان]این کلید مقاله برای طراحی نوعی از ساختار ردیابی است که می تواند از آلوده شدن به نفت خام جلوگیری کند، به طوری که تست روی خط لوله نفت در فاضلاب را می توان در عمل تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The making material of drawer of type of this kind of activity must be had waterproof with the material that clears easily, lest of damp, smeary rubbish erode.
[ترجمه گوگل]مواد ساخت کشو از این نوع فعالیت ها باید ضد آب با موادی باشد که به راحتی پاک شود، مبادا زباله های مرطوب و لکه دار فرسایش یابد
[ترجمه ترگمان]مواد سازنده نوع این نوع فعالیت باید با ضد موادی که به راحتی از بین می روند ضد آب و مرطوب شدن و از بین بردن زباله ها داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Also can add in water some feed vinegar to brush try carpentry furniture, latter is comfortable at smeary less carpentry.
[ترجمه گوگل]همچنین می توانید برای مسواک زدن مبلمان نجاری مقداری سرکه به آب اضافه کنید، دومی در نجاری کمتر لکه دار راحت است
[ترجمه ترگمان]همچنین می توانید مقداری سرکه به آب اضافه کنید تا لوازم نجاری و نجاری را امتحان کنید، که در smeary نجاری کم تر خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There would have been no point in them covering my tummy in smeary goo and rolling a scanner over it.
[ترجمه گوگل]فایده ای نداشت که شکم من را با لکه های لکه دار بپوشانند و اسکنر را روی آن بغلتند
[ترجمه ترگمان]در آن ها هیچ فایده ای نداشت که شکمم را با آن آغشته کنم و یک اسکنر را روی آن نصب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What clean this ceramic tile at the back of hearth and office of ceramic tile juncture again later is smeary, it is OK to should be swabbed with scour only.
[ترجمه گوگل]تمیز کردن این کاشی سرامیکی در پشت اجاق و دفتر از محل اتصال کاشی و سرامیک بعداً لکه دار است، اشکالی ندارد که فقط باید با آب شسته شود
[ترجمه ترگمان]چیزی که این کاشی سرامیک را در پشت اجاق و جایگاه کاشی سرامیک قرار می دهد دوباره بعد از آن smeary است، درست است که باید فقط با دستمال تمیز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چسبناک (صفت)
adhesive, sticky, gooey, viscid, viscous, viscose, cohesive, string, smeary, slab, limy, thready, tacky

چرب (صفت)
adipose, fatty, fat, oily, greasy, sebaceous, smeary, unctuous, tallowy

کثیف (صفت)
nasty, mussy, dirty, bedraggled, filthy, messy, squalid, smeary, sloppy, grubby, impure, scabious, lousy, sordid, grimy, wild and woolly, mucky, soapless, smoochy

الوده (صفت)
septic, bedraggled, miry, smeary, spotty, unclean

چرک (صفت)
dingy, dirty, squalid, smeary, frowsty, frowsy, impure, sordid, frowzy

لکه دار (صفت)
smeary, mottled, maculate

اغشته (صفت)
smeary

انگلیسی به انگلیسی

• marked with smears, stained, dirty; liable to stain or cause smears

پیشنهاد کاربران

بپرس