small scale

/ˈsmɒlˈskeɪl//smɔːlskeɪl/

در مقیاس کم، کوچک، کم اندازه، قلیل، محدود، ناگسترده، (نقشه) کلی، فاقد جزئیات، به مقیاس کوچک (یا کم)، بمقدار کم، بمقیاس کم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: constructed with fewer details as a smaller version of an original or of a proposed model.
مشابه: miniature

- a small-scale model
[ترجمه گوگل] یک مدل در مقیاس کوچک
[ترجمه ترگمان] یک مدل مقیاس کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of limited scope or potential.

- a small-scale business
[ترجمه گوگل] یک کسب و کار در مقیاس کوچک
[ترجمه ترگمان] یک کسب وکار کوچک در مقیاس کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tiny measure, slight degree
a small-scale activity or organization is small in size and limited in extent.

پیشنهاد کاربران

1. در مقیاس کوچک. 2. کوچک. خرد. محدود 3. خرده پا
مثال:
a small - scale prototype was tested
یک نمونه نخستین در مقیاس کوچک آزمایش شده بود.
smal - scale robberies :دزدی های در مقیاس کوچک

بپرس