صدا دهندگی، ایجاد صدا.
When she finished, she ran her tongue over her teeth and then made a series of short smacking sounds with her tongue against her palate as though she'd just eaten something sour.
... [مشاهده متن کامل]
وقتی تمامش را خورد، زبانش را روی دندانهایش کشید و با فشردن زبان به سقف دهانش یک رشته صدای کوتاه مکیدن ایجاد کرد، انگار که چیزی ترش خورده باشد.
... [مشاهده متن کامل]
وقتی تمامش را خورد، زبانش را روی دندانهایش کشید و با فشردن زبان به سقف دهانش یک رشته صدای کوتاه مکیدن ایجاد کرد، انگار که چیزی ترش خورده باشد.