smacking

/ˈsmækɪŋ//ˈsmækɪŋ/

معنی: سیلی زننده، صدای ملچ ملوچ، صدای ماچ، کتک، دوست داشتنی
معانی دیگر: سرزنده، پر حرارت، تند و تیز، smacker سیلی زننده، خوش طعم، مهم، فعال

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: smackingly (adv.)
• : تعریف: brisk or vigorous; sharp; strong.

- a smacking wind
[ترجمه گوگل] باد کوبنده
[ترجمه ترگمان] باد کتک زدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. this spoiled child needs a good smacking
این بچه ی لوس یک کتک حسابی لازم دارد.

2. Smacking is not an acceptable way of punishing a child.
[ترجمه گوگل]کتک زدن روش قابل قبولی برای تنبیه کودک نیست
[ترجمه ترگمان]تنبیه کردن یک روش قابل قبول برای تنبیه یک کودک نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. "I adore chocolate cake, " said Susannah, smacking her lips.
[ترجمه گوگل]سوزانا در حالی که لب هایش را به هم می زد گفت: «من عاشق کیک شکلاتی هستم
[ترجمه ترگمان]Susannah در حالی که لب هایش را به هم می زد، گفت: \" من کیک شکلاتی را تحسین می کنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'll give you a good smacking when we get home!
[ترجمه بیکار] وقتی رسیدیم خونه ، یه در کونی ( سیلی روی باسن ) بهت میزنم .
|
[ترجمه گوگل]وقتی رسیدیم خونه بهت یه گل میزنم
[ترجمه ترگمان]وقتی رسیدیم خو نه حسابی مست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The child needs a good smacking.
[ترجمه گوگل]کودک به یک مکیدن خوب نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]بچه به کتک زدن خوب نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "I really want some dessert," Keaton says, smacking his lips.
[ترجمه گوگل]کیتون در حالی که لب هایش را می کوبد می گوید: «من واقعاً دسر می خواهم
[ترجمه ترگمان]کیتون در حالی که لب هایش را به هم می زد، می گوید: \" من واقعا یک دسر میل دارم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There came a sipping sound, a slight smacking of lips, and another great dismal sigh.
[ترجمه گوگل]صدای جرعه جرعه، صدای کوبیدن خفیف لبها و آه ناراحت کننده دیگری آمد
[ترجمه ترگمان]صدای جرعه دیگری به گوش رسید و یک گیلاس کوچک و یک آه طولانی و غم انگیز دیگری به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What was more painful were Kate's fists smacking into his stomach, blow after blow.
[ترجمه گوگل]دردناک‌تر مشت‌های کیت بود که ضربه‌ای پشت سر هم به شکمش می‌خورد
[ترجمه ترگمان]چیزی که دردناک تر از آن بود که مشت های کیت در معده اش به صدا در آمد و بعد ضربه ای به شکمش وارد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The most serious aspect of smacking children is that in a substantial number of cases this escalates to something worse.
[ترجمه گوگل]جدی ترین جنبه کتک زدن کودکان این است که در تعداد قابل توجهی از موارد این امر به چیزی بدتر می شود
[ترجمه ترگمان]مهم ترین جنبه کتک زدن کودکان این است که در تعداد قابل توجهی از موارد، این امر به چیزی بدتر منجر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We don't approve of smacking.
[ترجمه گوگل]ما کوبیدن را تایید نمی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما با smacking موافق نیستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sylvie, in one of her negligees, smacking her hard.
[ترجمه گوگل]سیلوی در یکی از غفلت هایش، محکم به او می کوبد
[ترجمه ترگمان]سیلوی، یکی از negligees، او را سخت به صدا درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. While accepting that smacking is universal, he believes there are better methods of teaching children what is acceptable or unacceptable behaviour.
[ترجمه گوگل]در حالی که او می پذیرد که کتک زدن یک امر جهانی است، اما معتقد است که روش های بهتری برای آموزش رفتارهای قابل قبول یا غیرقابل قبول به کودکان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]او با پذیرش این که کتک زدن جهانی است، معتقد است روش های بهتری برای آموزش رفتار قابل قبول و قابل قبول وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She begins cackling, smacking her lips, like a child thinking of a turkey dinner.
[ترجمه گوگل]او شروع به غوغ زدن می کند و لب هایش را به هم می زند، مثل بچه ای که به شام ​​بوقلمون فکر می کند
[ترجمه ترگمان]او شروع به خندیدن می کند، لب هایش را به هم می زند، مثل بچه ای که به غذای بوقلمون فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Abuse has a habit of smacking you in the nose like that, for all to see.
[ترجمه گوگل]بدرفتاری عادت دارد اینطوری به بینی شما بزند تا همه ببینند
[ترجمه ترگمان]سو استفاده عادت دارد که تو را مثل این کتک بزند تا همه چیز را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The real trouble with smacking is that it is too easy.
[ترجمه گوگل]مشکل واقعی با زدن این است که خیلی آسان است
[ترجمه ترگمان]مشکل کتک زدن این است که خیلی آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیلی زننده (اسم)
smacking, smacker

صدای ملچ ملوچ (اسم)
smacking, smacker

صدای ماچ (اسم)
smacking, smacker

کتک (اسم)
smacking, smacker

دوست داشتنی (صفت)
amicable, lovely, lovable, likable, loveable, likeable, smacking

انگلیسی به انگلیسی

• slapping with an open hand or flat object
excellent, wonderful (slang); brisk, vigorous

پیشنهاد کاربران

بپرس