smack in the face

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی: سیلی تو صورت / ضربه ی ناگهانی / توهین مستقیم ( در زبان محاوره ای: �یه سیلی خورد تو صورت�، �ضربه ی بدی بود�، �حرفش مثل سیلی بود� )
🔹 مثال ها:
Her rejection felt like a smack in the face. رد کردنش مثل یه سیلی تو صورت بود.
...
[مشاهده متن کامل]

Losing the promotion was a real smack in the face. از دست دادن ارتقاء واقعاً یه ضربه ی دردناک بود.
His comment was a smack in the face to everyone who worked hard. حرفش مثل سیلی بود به صورت همه ی کسایی که زحمت کشیده بودن.
🔹 مترادف ها: a slap in the face / a harsh blow / a rude awakening / a painful insult / a brutal shock