smack down


(امریکا - خودمانی) گوشمالی دادن، سرجای خود نشاندن

جمله های نمونه

1. He was very angry for being smacked down.
[ترجمه گوگل]او به خاطر ضربه زدن به او بسیار عصبانی بود
[ترجمه ترگمان]خیلی عصبانی بود که سیلی خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. So far, she'd just flushed the smack down the loo and shoved the syringes in the bin.
[ترجمه گوگل]تا به حال، او فقط نوش جان کرده بود و سرنگ ها را در سطل زباله فرو می کرد
[ترجمه ترگمان]تا حالا، از توالت پایین امده بود و سرنگ را در سطل فرو می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fell from a second-floor window smack down on the flagstones not a yard from where you're standing.
[ترجمه گوگل]از پنجره طبقه دوم سقوط کرد و به سنگ‌های سنگ فرود آمد، نه یک حیاط از جایی که ایستاده‌اید
[ترجمه ترگمان]از پنجره طبقه دوم به زمین افتاد و روی سنگفرش سنگفرش که از جایی که ایستاده بودی، برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lay some side-splitting smack down in the game that is sure to leave a mark.
[ترجمه گوگل]در بازی مقداری اسپلیتینگ کناری قرار دهید که مطمئناً اثری از خود به جا می گذارد
[ترجمه ترگمان]قسمت کناری را کنار هم قرار دهید تا مطمئن شوید که یک علامت را ترک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The topic of China versus India in the worldwide software smack down comes up all the time.
[ترجمه گوگل]موضوع چین در مقابل هند در نرم‌افزار جهانی همیشه مطرح می‌شود
[ترجمه ترگمان]موضوع چین در مقابل هند در سطح جهانی به همه زمان ها می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Timothy Keating, the head of U. S. Pacific Command, said there was a " high probability" U. S. forces could smack down a North Korean missile.
[ترجمه گوگل]تیموتی کیتینگ، رئیس فرماندهی اقیانوس آرام ایالات متحده، گفت که "به احتمال زیاد" نیروهای آمریکایی می توانند یک موشک کره شمالی را منهدم کنند
[ترجمه ترگمان]\"تیموتی کیتینگ\"، رئیس یو اس فرمان اقیانوس آرام گفت: \"احتمال زیاد\" وجود دارد اس نیروهای نظامی می توانستند یک موشک کره شمالی را کتک بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you're using a variable named loader() you're just asking for a Javascript smack down.
[ترجمه گوگل]اگر از متغیری به نام loader() استفاده می‌کنید، فقط از جاوا اسکریپت درخواست می‌کنید
[ترجمه ترگمان]اگر از متغیری به نام بارکننده استفاده می کنید ()تنها درخواست یک کتک زدن را می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. CAPE CANAVERAL, Fla. — A dead 6-ton satellite is getting closer and closer, and is expected to smack down on Earth on Friday.
[ترجمه گوگل]کیپ کاناورال، فلوریدا - یک ماهواره مرده 6 تنی در حال نزدیک‌تر شدن و نزدیک‌تر شدن است و انتظار می‌رود روز جمعه به زمین سقوط کند
[ترجمه ترگمان]کیپ CANAVERAL، Fla - یک ماهواره ۶ تنی مرده نزدیک تر و نزدیک تر می شود و انتظار می رود روز جمعه به زمین فرود بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Any negotiation - whether for personal or business reasons - would more resemble a smack down than a cordial handshake.
[ترجمه گوگل]هر مذاکره ای - چه به دلایل شخصی و چه به دلایل تجاری - بیشتر شبیه یک دست دادن است تا یک دست دادن صمیمانه
[ترجمه ترگمان]هر مذاکره - چه به دلایل شخصی و چه برای کسب وکار - بیشتر شبیه به کتک خوردن است تا یک دست دادن صمیمانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

: "Smack down" refers to a decisive defeat or a confrontation in which one side is clearly dominant over the other. It can be used both literally and metaphorically.
✍️ "مغلوب کردن"/ شکست قطعی یا رویارویی که در آن یک طرف به وضوح بر طرف دیگر غالب است. این عبارت هم به صورت لفظی و هم مجازی به کار می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

✍️✍️معنای رد کردن هم می دهد. به مثال سوم توجه فرمایید
👈مترادف: Defeat, thrashing, drubbing, trouncing
👇مثال؛
1 - The champion smacked down his opponent in the first round with a series of powerful punches.
2 - The lawyer smacked down the opposing counsel’s arguments, winning the case decisively.
3 - The government smacked down the proposal, citing numerous flaws and risks.

دوباره سر جای خود قرار دهید
رو کم کنی
The situation became a full - blown smackdown between three federal agencies - Homeland Security, State Department, and the Department of Defense.
وضعیت به یک رو کم کنی تمام عیار بین سه آژانس فدرال یعنی. . . . . . . . . . . . و. . . . . . . . . . . و. . . . . . . تبدیل شده است.
نابودی ، درهم کوبیدن
عصبانی
تنبیه کردن، تنبیه و ادب کردن
ساقط کردن

بپرس