sly

/sˈlaɪ//slaɪ/

معنی: حیله گر، ناقلا، محیل، موذی، کنایه دار، سربتو، ناتو، شیطنت امیز
معانی دیگر: (محلی) ماهر، زبردست، آب زیر کاه، فریبکار، رند، مکار، نابکار، حیله گرانه، فریبکارانه، رندانه، مکر آمیز، نابکارانه، بازیگوش، شیطان، شوخ چشم، ادم تودار، ادم اب زیرکاه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: slier, slyer, sliest, slyest
مشتقات: slyly (adv.), slyness (n.)
عبارات: on the sly
(1) تعریف: devious or untrustworthy; sneaky.
مترادف: crafty, cunning, foxy, sneaky, tricky, wily
مشابه: arch, calculating, deceptive, devious, furtive, guileful, shifty, slick, underhanded, untrustworthy

- He was a sly politician who managed to gain power through various underhanded means.
[ترجمه گوگل] او یک سیاستمدار حیله گر بود که توانست از راه های مخفیانه مختلف به قدرت برسد
[ترجمه ترگمان] او یک سیاست مدار زیرکی بود که موفق به کسب قدرت از طریق underhanded مختلف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having an air of secrecy; stealthy.
مترادف: furtive, secretive, stealthy, surreptitious
مشابه: clandestine, confidential, covert, secret, sneaky, undercover

- Through a series of sly moves, he was able to get close to and gain the confidence of the president.
[ترجمه گوگل] او با یک سری حرکات حیله گرانه توانست به رئیس جمهور نزدیک شود و اعتماد او را جلب کند
[ترجمه ترگمان] او در طی یک سری حرکات موذیانه می توانست به او نزدیک شود و اعتماد رئیس جمهور را جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: humorously artful; full of mischief.
مترادف: arch, mischievous, prankish, roguish, waggish
مشابه: elfish, facetious, foxy, impish, puckish, rascally, scampish

- From the sly expression on his face, we could tell he was up to some mischief.
[ترجمه گوگل] از حالت حیله گر صورتش، می‌توانستیم بفهمیم که او تا حدی شیطنت دارد
[ترجمه ترگمان] از قیافه sly معلوم بود که قصد بدی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sly skill
مهارت زبردستانه

2. a sly answer
پاسخ رندانه

3. a sly fox
یک روباه مکار

4. on the sly
مخفیانه،پنهانی،به طور سری

5. they meet on the sly
آنها مخفیانه ملاقات می کنند.

6. She was sly, selfish, and manipulative.
[ترجمه گوگل]او حیله گر، خودخواه و حیله گر بود
[ترجمه ترگمان]او موذی و خودخواه و manipulative بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's a cunning/sly/wily old fox.
[ترجمه گوگل]او یک روباه پیر حیله گر / حیله گر / حیله گر است
[ترجمه ترگمان]روباه مکار و مکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He leaned forward with a sly smile.
[ترجمه گوگل]با لبخندی شیطون به جلو خم شد
[ترجمه ترگمان]با لبخندی موذیانه به جلو خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. People consider foxes as clever but sly animals.
[ترجمه گوگل]مردم روباه ها را حیواناتی باهوش اما حیله گر می دانند
[ترجمه ترگمان]مردم روباه ها را زیرک ولی موذی می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His lips were spread in a sly smile.
[ترجمه گوگل]لب هایش در لبخندی حیله گر باز شد
[ترجمه ترگمان]لب هایش با لبخندی موذیانه باز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She must have been having lessons on the sly.
[ترجمه گوگل]او باید در مورد حیله گری درس می خواند
[ترجمه ترگمان]حتما او در خفا مشغول درس دادن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She darted a sly sideways glance at Bramwell.
[ترجمه گوگل]او یک نگاه حیله گرانه به برامول انداخت
[ترجمه ترگمان]با یک نگاه زیرچشمی به Bramwell نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They'd been seeing each other on the sly for months.
[ترجمه گوگل]آنها ماه ها بود که همدیگر را به صورت حیله گر دیده بودند
[ترجمه ترگمان]ماه ها بود که همدیگر را می دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A sly smile crept over her lips.
[ترجمه گوگل]لبخند حیله گرانه ای روی لبانش نقش بست
[ترجمه ترگمان]لبخندی موذیانه بر لبش نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I resisted the temptation to get in a sly dig at Fred.
[ترجمه گوگل]من در برابر وسوسه وارد شدن به یک حفاری حیله گرانه در فرد مقاومت کردم
[ترجمه ترگمان]من در برابر وسوسه مقاومت در یک حفاری موذیانه در برابر وسوسه مقاومت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He has to visit them on the sly.
[ترجمه گوگل]او باید با حیله گری از آنها دیدن کند
[ترجمه ترگمان]او باید در خفا آن ها را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حیله گر (صفت)
shrewd, cunning, fraudulent, apish, crafty, sly, artful, insinuating, designing, captious, shifty, vulpine, subtile, malefic, guileful, janus-faced

ناقلا (صفت)
clever, shrewd, sly, arch, smarty, astute

محیل (صفت)
sly, astute, subtile, subtle, pawky

موذی (صفت)
mischievous, shrewd, cunning, harmful, noxious, sly, malefic, baneful, insidious, hurtful, snaky

کنایه دار (صفت)
pointed, sly, ironic, witty, emblematic

سربتو (صفت)
sly, incommunicative

ناتو (صفت)
smart, sly

شیطنت امیز (صفت)
sly

انگلیسی به انگلیسی

• crafty, cunning; secretive, stealthy; mischievous, playful
a sly look, expression, or remark shows that you know something that other people do not know.
a sly person is clever at deceiving people.
if someone does something on the sly, they do it in a secretive way, often because it is something they should not be doing; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

Refers to someone who is clever, cunning, or deceitful. “Sly” suggests a person who is clever in a way that is not always honest or straightforward.
توصیف فردی باهوش، حیله گر یا فریبکار
فردی باهوش در حالی که همیشه صادق یا رو راست نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
He gave me a sly smile before revealing his secret plan.
In a conversation about business, one might say, “She made a sly move and outmaneuvered her competitors. ”
A friend might playfully accuse another of being sly by saying, “You always find a sly way to get what you want!”

Sly dog : مارمولک - هفت خط - زبل خان
همچنین به نام بازیگر "سیلوستر استالونه" اشاره دارد.
مکار/ فریبکار / بعضی وقت ها معنی اغواگر هم میده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : slyness
✅️ صفت ( adjective ) : sly
✅️ قید ( adverb ) : slyly
توجه داشته باشید که این واژه طبق فرهنگ وبستر می تواند بار معنایی مثبت �باهوش و مبتکر� را هم داشته باشد.
مکار, فریبکار
مارموز

بپرس