slushy

جمله های نمونه

1. He spoke in a slushy voice, as if much mud had washed into his throat.
[ترجمه گوگل]با صدای لجن‌آمیزی صحبت می‌کرد، گویی گل زیادی در گلویش فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]صدایش خشک و بی روح بود انگار که گل در گلویش فرورفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Blend until slushy. Pour into a hurricane glass and garnish with orange wheel.
[ترجمه گوگل]آنقدر هم بزنید تا لطیف شود داخل لیوان طوفان بریزید و با چرخ نارنجی تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]آن را به هم بزنید تا زمین خشک شود یک رفلکتور و یک چاشنی در یک چاشنی با چرخ نارنجی بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. PredictaBly the winter will Be snowy, sleety and slushy.
[ترجمه گوگل]قابل پیش بینی است که زمستان برفی، بارانی و لجن آلود خواهد بود
[ترجمه ترگمان]زمستان در زمستان برف، برف و slushy خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The streets had become slushy by exposure to the prankish sun, and the thawing snow was dotted with traces of footsteps.
[ترجمه گوگل]خیابان‌ها به دلیل قرار گرفتن در معرض آفتاب شوخی، لجن‌آلود شده بودند و برف در حال آب شدن با ردپایی پر شده بود
[ترجمه ترگمان]خیابان ها در اثر تابش خورشید prankish و برف آب یخ کرده بود و برف و برف با آثاری از پا بر جای مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This slushy, frozen blender drink is usually made with coconut-flavored rum, coconut cream, and pineapple juice or fresh pineapple.
[ترجمه گوگل]این نوشیدنی لجن و منجمد مخلوط کن معمولا با رام با طعم نارگیل، خامه نارگیل و آب آناناس یا آناناس تازه تهیه می شود
[ترجمه ترگمان]این slushy یخ زده یخ زده معمولا با طعم نارگیل، خامه نارگیل و آناناس تازه و آناناس تازه ساخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I don't like that slushy emotional music.
[ترجمه گوگل]من آن موسیقی احساسی لخت را دوست ندارم
[ترجمه ترگمان]من این موسیقی احساسی رو دوست ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If a slushy romance is screened, the thugs go to the pub instead and mayhem ensues.
[ترجمه گوگل]اگر یک عاشقانه شلوغ نمایش داده شود، اراذل و اوباش به جای آن به میخانه می‌روند و درگیری رخ می‌دهد
[ترجمه ترگمان]اگر یک رابطه عاشقانه پر از برف باشد، thugs به جای آن به بار می روند، به جای آن که به ما حمله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And quench its speed I slushy sand.
[ترجمه گوگل]و خاموش کردن سرعت آن من شن و ماسه لجن
[ترجمه ترگمان] و سرعتش رو خاموش می کنم من از ماسه slushy می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And quench its speed i'the slushy sand.
[ترجمه گوگل]و سرعت آن را در ماسه های لجن بندازید
[ترجمه ترگمان]و با این سرعت زمین یخ slushy رو خاموش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Predictably the winter will be snowy, sleety and slushy.
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود زمستان برفی، بارانی و لجن آلود باشد
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه زمستان برف ببارد، برف و slushy برف می بارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The road must be slushy.
[ترجمه گوگل]جاده باید گل آلود باشد
[ترجمه ترگمان] جاده باید پر از آب باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Here and there a drift across the road was wet and slushy.
[ترجمه گوگل]اینجا و آنجا رانش در سراسر جاده خیس و لجن‌بار بود
[ترجمه ترگمان]اینجا و آنجا توده برف روی جاده مرطوب و مرطوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The dance floor was full of middle-aged couples smooching to slushy ballads.
[ترجمه گوگل]زمین رقص مملو از زوج‌های میانسال بود که تصنیف‌های شلوغی می‌ساختند
[ترجمه ترگمان]تالار رقص پر از زوج های میانسال است که به اشعار slushy smooching
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Elsewhere there was thick snow on the A68 and slushy snow on the A1 near Alnwick.
[ترجمه گوگل]در جاهای دیگر برف غلیظی در A68 و برف لجن آلودی در A1 در نزدیکی Alnwick بود
[ترجمه ترگمان]در جاه ای دیگر برف ضخیمی روی the و برف slushy در the نزدیک Alnwick دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to slush, covered or filled with slush; overly sentimental
ground that is slushy is covered in wet snow.
a slushy story or idea is extremely romantic and sentimental; an informal use.

پیشنهاد کاربران

گِل آب
کلمه slushy اشاره به یه حالت مایع داره
مثلا یخ در بهشت چطوریه ، انگار تو اب ، برف قاطی کردن ! :* )
به این شکل میگن slushy
آبکی ( معمولا برف و گِل و . . . )
یخمک
بیش از حد احساسی
به معنای یخمک

بپرس