کش دادن، لفت دادن، انجام کاری را به درازا کشاندن، دست دست کردن، طول دادن، معطل کردن
- Drag one's heels
- To perform a task slowly on purpose in order to delay it.
• I sense you're trying to slow walk me to an epiphany.
... [مشاهده متن کامل]
The president was accused of dragging out the legal fight in order to effectively shield himself from criminal investigation.
... [مشاهده متن کامل]
آهسته و پیوسته
سلانه سلانه پیاده روی کردن
پاها را روی زمین کشیدن و رفتن
رفتن مسیری که کش میاد و تموم نمی شه یا آروم پیش می ره
پاها را روی زمین کشیدن و رفتن
رفتن مسیری که کش میاد و تموم نمی شه یا آروم پیش می ره