## ۱. در بازی های کارتی ( مثل پوکر )
- **تعریف:**
**Slow play** به استراتژی ای گفته می شود که بازیکن با داشتن دست قوی، به صورت عمدی بازی را آهسته و محتاطانه انجام می دهد تا حریفان را فریب دهد و آن ها را به شرط بندی بیشتر ترغیب کند.
... [مشاهده متن کامل]
- **هدف:**
- باعث می شود حریفان فکر کنند دست بازیکن ضعیف است و بیشتر شرط بندی کنند.
- **مثال:**
- *He slow played his strong hand to trap the other players. *
( او با دست قوی اش به آرامی بازی کرد تا سایر بازیکنان را به دام بیندازد. )
- - -
## ۲. در ورزش ها یا بازی های رقابتی
- **تعریف:**
به معنای **کاهش سرعت بازی یا انجام حرکات به آرامی برای کنترل بازی یا حفظ نتیجه** است.
- **مثال:**
- *The team decided to slow play in the last minutes to maintain their lead. *
( تیم تصمیم گرفت در دقایق پایانی بازی را کند کند تا برتری خود را حفظ کند. )
- - -
## ۳. در روابط یا مذاکرات
- **تعریف:**
به معنای **کند پیش بردن روند یک رابطه، معامله یا تصمیم گیری به منظور کسب مزیت یا بررسی بهتر شرایط** است.
- **مثال:**
- *They decided to slow play the negotiations to get a better deal. *
( آن ها تصمیم گرفتند مذاکرات را به آرامی پیش ببرند تا معامله بهتری بگیرند. )
- - -
## معادل های فارسی
| کاربرد | معادل فارسی |
| - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - - - |
| استراتژی در بازی های کارتی | بازی محتاطانه، بازی آهسته |
| کاهش سرعت در ورزش | کند کردن بازی |
| کند پیش بردن در مذاکرات | به تأخیر انداختن، کند پیش بردن |
- **تعریف:**
**Slow play** به استراتژی ای گفته می شود که بازیکن با داشتن دست قوی، به صورت عمدی بازی را آهسته و محتاطانه انجام می دهد تا حریفان را فریب دهد و آن ها را به شرط بندی بیشتر ترغیب کند.
... [مشاهده متن کامل]
- **هدف:**
- باعث می شود حریفان فکر کنند دست بازیکن ضعیف است و بیشتر شرط بندی کنند.
- **مثال:**
( او با دست قوی اش به آرامی بازی کرد تا سایر بازیکنان را به دام بیندازد. )
- - -
## ۲. در ورزش ها یا بازی های رقابتی
- **تعریف:**
به معنای **کاهش سرعت بازی یا انجام حرکات به آرامی برای کنترل بازی یا حفظ نتیجه** است.
- **مثال:**
( تیم تصمیم گرفت در دقایق پایانی بازی را کند کند تا برتری خود را حفظ کند. )
- - -
## ۳. در روابط یا مذاکرات
- **تعریف:**
به معنای **کند پیش بردن روند یک رابطه، معامله یا تصمیم گیری به منظور کسب مزیت یا بررسی بهتر شرایط** است.
- **مثال:**
( آن ها تصمیم گرفتند مذاکرات را به آرامی پیش ببرند تا معامله بهتری بگیرند. )
- - -
## معادل های فارسی
| کاربرد | معادل فارسی |
| - - - - - - - - - | - - - - - - - - - - - - - - |
| استراتژی در بازی های کارتی | بازی محتاطانه، بازی آهسته |
| کاهش سرعت در ورزش | کند کردن بازی |
| کند پیش بردن در مذاکرات | به تأخیر انداختن، کند پیش بردن |