slovenly

/sˈləvənli//ˈslʌvənli/

معنی: ژولیده، شلخته، لا ابالی، هردمبیل
معانی دیگر: ولنگار، شورتی، بی دقت، سر بهوا، لچر، بد لباس، بی انضباط، نامرتب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: careless or disgustingly dirty.
مترادف: grubby, sloppy
متضاد: careful, neat, tidy
مشابه: bedraggled, blowzy, careless, dirty, disheveled, frowzy, messy, unkempt, untidy

- Her grubby fingernails, ill-fitting clothes, and overall slovenly appearance made it unlikely she would be hired as a receptionist.
[ترجمه گوگل] ناخن‌های کثیف، لباس‌های نامناسب، و در مجموع ظاهر شلخته‌اش باعث می‌شد که او به عنوان مسئول پذیرش استخدام نشود
[ترجمه ترگمان] ناخن های کثیف، لباس های مناسب، و ظاهر پر زرق و برق، بعید بود که او به عنوان یک متصدی پذیرش استخدام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- slovenly work habits
[ترجمه گوگل] عادات کاری شلوغ
[ترجمه ترگمان] عادات کاری نامرتب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
مشتقات: slovenliness (n.)
• : تعریف: in a careless or unclean way.
مترادف: sloppily
مشابه: dirtily, frowzily, untidily

جمله های نمونه

1. Better a bachelor's life than a slovenly wife.
[ترجمه گوگل]یک زندگی مجردی بهتر از یک همسر شلخته است
[ترجمه ترگمان]زندگی مجردی بهتر از یک زن شلخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'll have to improve my slovenly habits - my mother's coming to stay.
[ترجمه گوگل]من باید عادات شلخته ام را اصلاح کنم - مادرم می آید بماند
[ترجمه ترگمان]باید عادات slovenly را اصلاح کنم - مادرم می اید اینجا بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Lisa was irritated by the slovenly attitude of her boyfriend Sean.
[ترجمه گوگل]لیزا از رفتار شلخته دوست پسرش شان عصبانی شده بود
[ترجمه ترگمان]لیزا از رفتار شلخته دوست پسرش شان رنجیده خاطر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't slouch in that slovenly way!
[ترجمه گوگل]به این شکل شلخته خم نکن!
[ترجمه ترگمان]سر این شلخته و شلخته این ور و آن ور نرو!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. People were scandalized at the slovenly management of the company.
[ترجمه گوگل]مردم به خاطر مدیریت زمخت شرکت رسوا شدند
[ترجمه ترگمان]مردم از مدیریت slovenly شرکت خشمگین بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Those terrible overalls would make anyone look slovenly.
[ترجمه گوگل]آن لباس‌های وحشتناک باعث می‌شود که هر کسی شلخته به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]ان روپوش وحشتناک ممکن بود کسی را شلخته و شلخته به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He grew lazy and slovenly in his habits.
[ترجمه گوگل]او در عادات خود تنبل و شلخته شد
[ترجمه ترگمان]در عادات او تنبل و شلخته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is ungainly and slovenly to lean or lounge on a counter or desk.
[ترجمه گوگل]تکیه دادن یا نشستن روی پیشخوان یا میز کار ناخوشایند و شلخته است
[ترجمه ترگمان]لخت و شلخته است تا روی پیشخوان یا میز لم بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The aide was hired to keep the governor's slovenly brother out of the public eye.
[ترجمه گوگل]این دستیار استخدام شد تا برادر بداخلاق فرماندار را از چشم مردم دور نگه دارد
[ترجمه ترگمان]دستیار استخدام شده بود تا برادر شلخته استاندار را از چشم مردم بیرون نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Aldo gave a slovenly salute and left.
[ترجمه گوگل]آلدو هشیارانه سلام کرد و رفت
[ترجمه ترگمان]و \"آلدو\" هم سلام نظامی داد و رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their landlady was fat and slovenly.
[ترجمه گوگل]صاحبخانه آنها چاق و شلخته بود
[ترجمه ترگمان]صاحب خانه چاق و شلخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was fat, slovenly, and out of shape.
[ترجمه گوگل]او چاق، شلخته و نامناسب بود
[ترجمه ترگمان]او چاق، شلخته و خارج از ظاهرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was a way to guarantee that slovenly practices and inefficiencies would become even more firmly entrenched.
[ترجمه گوگل]این راهی برای تضمین این بود که شیوه‌ها و ناکارآمدی‌های بی‌رویه حتی محکم‌تر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این راهی برای تضمین این امر بود که شیوه های نامرتب و ناکارآمدی حتی محکم تر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was attractive in a plump, slovenly way, with a mass of jet-black curls, dark eyes and brown skin.
[ترجمه گوگل]او به شکلی چاق و شلخته، با انبوهی از فرهای سیاه و سفید، چشمان تیره و پوست قهوه ای جذاب بود
[ترجمه ترگمان]او در صورتی چاق و شلخته، با انبوهی از موهای مشکی و چشمان سیاه و پوست قهوه ای جذاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On top of that there was the slovenly, almost token, way they had drawn the first covert.
[ترجمه گوگل]در بالای آن، روشی بی‌رحمانه، تقریباً نشانه‌ای، وجود داشت که اولین مخفیانه را کشیده بودند
[ترجمه ترگمان]بر روی آن، آن تابلو نامرتب و تقریبا مشخص بود که برای اولین بار آن ها را مخفی کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ژولیده (صفت)
confused, dazed, bewildered, embarrassed, bemused, unkempt, disheveled, scruffy, tangled, slovenly, shaggy, entangled, sloven, uncouth, tangly

شلخته (صفت)
blowzy, sloppy, grubby, slovenly, frumpy, slipshod, frowsy, sordid, frowzy, frumpish, sloven

لا ابالی (صفت)
careless, slovenly, slipshod, carefree, light-hearted, improvident, nonchalant, remiss, indifferent, harum-scarum, pococurante

هردمبیل (قید)
slovenly

انگلیسی به انگلیسی

• careless, negligent; untidy, unclean
a slovenly person is careless, untidy, or inefficient.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Careless in appearance or habits, messy 🧖
🔍 مترادف: Untidy
✅ مثال: His slovenly appearance and messy desk made a poor impression at the job interview.
شلخته
شلخته
پینتی ( ترکی )

بپرس