slot

/sˈlɑːt//slɒt/

معنی: شکاف، فرجه، رخ، چاک، فرج، کلون در، چفت در، شکاف کوچک، غاز، چفت کردن، در شکاف یا سوراخ انداختن، شکافتن
معانی دیگر: (دستگاه های خودکار و تلفن عمومی و قلک و غیره) سوراخ، درز، (عامیانه) ترتیب یا طرز قرار گیری (در ردیف یا صف یا سری)، جا، مرتبه، محل، (بال و دم هواپیما) چاک، هواگیر، (مخفف) رجوع شود به: slot machine، شکافدار کردن، سوراخ دار کردن، درز دادن، (به ویژه آهو) ردپا، جای پا، تخته باریک، سورا  جای کلید، شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده، سورا  کردن، درشکاف یا سورا  پول وغیره انداختن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a long, narrow indentation or opening into which something may be put.

- a mail slot
[ترجمه گوگل] یک اسلات پستی
[ترجمه ترگمان] یک شیار پست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a coin slot
[ترجمه گوگل] یک جای سکه
[ترجمه ترگمان] یک سکه پول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) a position or niche in a series or framework.
مشابه: pigeonhole

- The program has moved to a new time slot.
[ترجمه گوگل] این برنامه به یک بازه زمانی جدید منتقل شده است
[ترجمه ترگمان] این برنامه به یک بازه زمانی جدید منتقل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slots, slotting, slotted
(1) تعریف: to cut a slot or slots in.

(2) تعریف: (informal) to assign a slot to.

- We slotted the new radio show at eight o'clock.
[ترجمه گوگل] برنامه رادیویی جدید را ساعت هشت گذاشتیم
[ترجمه ترگمان] ما برنامه رادیویی جدید را در ساعت هشت قرار دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to get cigarettes from a slot machine
از ماشین پولی سیگار گرفتن

2. i put the coin in the slot
سکه را انداختم توی سوراخ.

3. stick the special card in this slot so that the door may open
کارت ویژه را در این شکاف فروکن تا در باز شود.

4. The panels slot together to make a compost bin.
[ترجمه گوگل]پانل ها در کنار هم قرار می گیرند تا یک سطل کمپوست درست کنند
[ترجمه ترگمان]پانل ها دور هم جمع می شوند تا به صورت کمپوست (کمپوست)ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I put my money in the slot and pressed the button but nothing came out.
[ترجمه گوگل]پولم را گذاشتم داخل شیار و دکمه را فشار دادم اما چیزی بیرون نیامد
[ترجمه ترگمان]پولم را گذاشتم توی سوراخ و دکمه را فشار دادم، اما چیزی بیرون نیامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Insert coins into the slot and press for a ticket.
[ترجمه گوگل]سکه ها را در شکاف قرار دهید و برای یک بلیط فشار دهید
[ترجمه ترگمان]سکه ها را در شکاف قرار دهید و برای یک بلیط فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The curtain hooks run along a slot in the curtain rail.
[ترجمه گوگل]قلاب های پرده در امتداد شکافی در ریل پرده قرار دارند
[ترجمه ترگمان]hooks در امتداد یک شکاف در نرده پرده ای قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their album has occupied the Number One slot for the past six weeks.
[ترجمه گوگل]آلبوم آنها در شش هفته گذشته جایگاه شماره یک را اشغال کرده است
[ترجمه ترگمان]آلبوم آن ها در شش هفته گذشته در جایگاه شماره یک قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Insert the disk into the drive slot.
[ترجمه گوگل]دیسک را در اسلات درایو قرار دهید
[ترجمه ترگمان]دیسک را وارد شیار دیسک گردان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Slot piece A into piece B, taking care to keep the two pieces at right angles.
[ترجمه گوگل]قطعه A را در قطعه B قرار دهید، مراقب باشید که دو قطعه در زوایای قائم باشند
[ترجمه ترگمان]قطعه شیار A به قطعه B نیاز دارد تا دو قطعه را در زوایای صحیح نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The legs of the chair are meant to slot into the holes at the back.
[ترجمه گوگل]پایه‌های صندلی برای قرار گرفتن در سوراخ‌های پشتی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]قرار است پای صندلی به داخل سوراخ های پشت سر باز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These tubes slot together like this.
[ترجمه گوگل]این لوله ها به این شکل در کنار هم قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]این لوله ها در کنار هم قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His coins all slotted into the slot machine.
[ترجمه گوگل]سکه‌های او همگی در دستگاه شکاف فرو رفتند
[ترجمه ترگمان]سکه های او به داخل دستگاه Slot انداخته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He dropped a coin into the slot and dialed.
[ترجمه گوگل]او یک سکه در شکاف انداخت و شماره گرفت
[ترجمه ترگمان]سکه ای روی شکاف انداخت و شماره را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He's been given a regular ten - minute slot on the radio.
[ترجمه گوگل]به او یک بازی ده دقیقه ای منظم در رادیو داده شده است
[ترجمه ترگمان]او به او یک شکاف ده دقیقه ای در رادیو داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

فرجه (اسم)
break, interval, value, period, hole, slot, respite, interspace, slit

رخ (اسم)
countenance, face, castle, visage, slot, rook, roc, slit

چاک (اسم)
cut, rift, incision, slashing, scissor, tear, split, chink, slot, slit, slash, suture, fissure, kerf, rip, hack, scotch, interstice, stoma

فرج (اسم)
hole, vulva, slot, pudendum

کلون در (اسم)
slot

چفت در (اسم)
slot

شکاف کوچک (اسم)
slot

غاز (اسم)
slot, slit, stiver, cottonwool, goose, rent, widgeon

چفت کردن (فعل)
snap, fasten, latch, hasp, slot, snick

در شکاف یا سوراخ انداختن (فعل)
slot

شکافتن (فعل)
fracture, rift, dispart, excise, split, rive, pierce, chink, slot, cleave, hackle, slit, fission, rip

تخصصی

[عمران و معماری] چاک - شیار - سوراخ - کام - شکاف
[کامپیوتر] سوراخ ؛ شکاف - شکاف، شیار - شیاری در یک ریزکامپیوتر که برخی از تخته مدارهای چاپی به آن متصل می شوند.
[برق و الکترونیک] شیار، شکاف، برهه
[فوتبال] چفت کردن
[مهندسی گاز] شکاف، درز، سوراخ
[زمین شناسی] شکاف - [استخراج] فضای شیبداریاقائم باریکی که دریک کانسار در انتهای کارگاه استخراج برای ایجادیک جبهه کارپله ای حفرمی شود.
[نساجی] چاک - شیار - شکاف
[ریاضیات] روزنه، چاک، چاک دادن، شکاف دادن، سوراخ، شیار
[آب و خاک] شیار

انگلیسی به انگلیسی

• notch, narrow opening, slit; place, position (within a system, etc.); (computers) connection point for an expansion card; animal foot prints; animal track, trail of an animal (especially a deer)
make a slot in, notch, groove; assign to a place or position (in an organization, system, etc.)
a slot is a narrow opening in a machine or container, for example a hole that you put coins in to make a machine work.
when something slots into something else or when you slot it in, you put it into a space where it fits.
a slot is also a place in a schedule, scheme, or organization.

پیشنهاد کاربران

جای گذاری
در اصطلاحات مربوط به زندان معنیش انفرادی میشه
در بریتیش به کار میره
SLOT
شکاف. چاک دادن، شیار درآوردن، رنده کردن، چاک، شیار، مجرای عبور روغن، مجرا، کلون در، چفت در، تخته باریک، سوراخ جای کلید، شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک و تلفن خودکار تعبیه شده باشد، سوراخ کردن،
...
[مشاهده متن کامل]
شکاف کوچک، در شکاف یا سوراخ ( پول وغیره ) انداختن، چفت کردن، علوم مهندسی: سوراخ طویل، کامپیوتر: سوراخ، معماری: شیار، ورزش: منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب، شکاف در خط حمله، علوم نظامی: روزنه شیار

بازه زمانی
وقت تعیین شده قبلی
In a monthly freight report produced by the company, �sufficient slots� remained on its Xi’an Duisburg routing, but its express services were now sold out , with trains being dispatched on a daily basis until the middle of the month.
معنی slot فضای خالی برای بارگیری بار یا کانتینر است
finger slot جای انگشت
( تلویزیون ) زمان پخش برنامه ها
در سوالات آزمون به معنای "جای خالی" استفاده میشه.
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
اسلات
کوچکترین دوره زمانی در بلاکچین کاردانو.
( دریانوردی ) جایگاه یا اشکاف به معنای جای معین برای قرارگرفتن یک کانتینر در کشتی است.
( فعل ) چفت شدن، هماهنگ شدن
عواید
درامد یک فعالیت یا رویداد مثل فروش اجناس در حراجی ها
USB slot
قسمتی که فیش و فلش و…به دستگاه وارد میشه
یعنی ( وقت خالی )
برای مثال:
we have a 3:30 and 4:30 slot available
یک وقت خالی ساعت ۳:۳۰ و ۴:۳۰ داریم
Parking slot
جای پارک
● شکاف و سوراخی که بشه چیزی توش انداخت ( مثل سوراخ سکه برای تلفنای عمومی قدیما )
● فرجه، بازه زمانی
ستون های خالی برای پر کردن در برگه های اداری.
slot ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: شکاف
تعریف: شیاری میان سطح زیرین و سطح زبرین بال که هوای پرانرژی را از زیر به روی بال عبور می‏دهد و باعث کاهش واماندگی و افزایش بَرآر می‏شود
a short period of time allowed for one particular event on a programme or TIMETABLE
برهه، بازه، فرجه
Time slot
بازه زمانی - برهه زمانی - فرجه زمانی ( بازه زمانی ترجمه بهتری است )
بازه
solt time: بازه زمانی
solt price: بازه قیمتی
شکاف، برش
خلال و شکاف برش زمانی
موقعیت زمانی، موقعیت مکانی ( جایگاه )
جایگاه یا اشکافSLOT به معنای جای معین، برای قرارگرفتن یک کانتینر، در کشتی است.
شکاف ( مخصوص قرار دادن سکه )

برنامه ساعت کاری
A new comedy is scheduled for the 9 pm time slot
slot in : جای دادن در، گنجاندن در، جور شدن/کردن در، کار گذاشتن در، جا گذاشتن در، چپاندن در، چفت کردن/شدن در، نهادن در، گذاردن در، جاانداختن/افتادن در، قرار گرفتن در
ظرفیت
فضا
شکاف
Time slot
برش زمانی
غرفه
زمان خالی
جلسه، نشست، اجلاس
جوش انگشتانه
فرجه
جای خالی - جایگاه قرار دادن چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس