sliver

/sˈlɪvər//ˈslɪvə/

معنی: خرده، قاش، تراشه، تکه باریک، ته جاروب، فتیله نخ، تراشه کردن، چاک خوردن، قاش کردن، بریدن
معانی دیگر: باریکه، باریکه باریکه شدن یا کردن، خرد کردن، (پشم یا پنبه یا کتان و غیره) فتیله، الیاف تابیده نشده، اشغال، فتیله ن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small, thin splinter, as of wood or glass, that has broken off.
مترادف: shiver, splinter
مشابه: bit, chip, flake, fragment, shard, shaving

(2) تعریف: a very small, thin piece or scrap of something.
مشابه: bit, fragment, iota, modicum, particle, shred, trace

- a sliver of apple pie
[ترجمه شهریار بهرامی اقدم] یک برش پای سیب
|
[ترجمه گوگل] یک تکه پای سیب
[ترجمه ترگمان] یک تکه از پای سیب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- not a sliver of proof
[ترجمه گوگل] تکه ای از اثبات نیست
[ترجمه ترگمان] نه یه ذره از اثبات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to sliver cheese
پنیر را تراشه کردن (رنده کردن)

2. give me a sliver of that cheese
یک تراشه از آن پنیر را به من بده.

3. Cut me just a small sliver of cheese.
[ترجمه گوگل]فقط یک تکه پنیر برای من برش دهید
[ترجمه ترگمان] فقط یه تیکه تیکه پنیر بهم بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was dark now and the sliver of a new moon could be seen overhead.
[ترجمه گوگل]اکنون هوا تاریک بود و تکه ماه نو در بالای سرش دیده می شد
[ترجمه ترگمان]اکنون هوا تاریک بود و نور نقره فام مهتاب از بالای سرشان دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not a sliver of glass remains where the windows were.
[ترجمه گوگل]در جایی که پنجره ها بود، یک تکه شیشه باقی نمانده است
[ترجمه ترگمان]حتی یک تکه شیشه کوچک از شیشه باقی نمانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Just a sliver of cake for me, please - I shouldn't really be having any.
[ترجمه گوگل]فقط یک تکه کیک برای من، لطفا - من واقعاً نباید کیک بخورم
[ترجمه ترگمان]فقط یه خورده برام کیک درست کن، خواهش می کنم - من واقعا نباید چیزی داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He drew the sliver of light across that limb of the hydra as if slicing cheese.
[ترجمه گوگل]او تکه ای از نور را روی آن اندام هیدرا کشید، انگار که پنیر را برش می دهد
[ترجمه ترگمان]تکه کوچکی از نور را از روی سر مار آبی بیرون کشید، طوری که انگار می خواهد پنیر را ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Another somewhat larger sliver of flesh, the lancelet, also has one.
[ترجمه گوگل]یک تکه گوشت تا حدودی بزرگتر، لنسلت، نیز دارای یکی است
[ترجمه ترگمان]یک تکه بزرگ دیگر از گوشت که تا حدی بزرگ تر از گوشت است نیز یک تکه گوشت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And now we have Sliver which was the subject of much wrangling and hasn't exactly set the world on fire.
[ترجمه گوگل]و اکنون Sliver را داریم که موضوع بحث های زیادی بود و دقیقاً جهان را به آتش نکشیده است
[ترجمه ترگمان]و حالا ما Sliver داریم که موضوع مشاجره زیاد است و دقیقا جهان را آتش نزده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Vitalism, like every wrong idea, contains a useful sliver of truth.
[ترجمه گوگل]حیات گرایی، مانند هر ایده نادرستی، حاوی تکه ای مفید از حقیقت است
[ترجمه ترگمان]vitalism، مثل هر ایده اشتباه، شامل یک تکه نقره فام از حقیقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For her latest film, Sliver, she has earned almost 3m dollars.
[ترجمه گوگل]او برای آخرین فیلمش، Sliver، تقریباً 3 میلیون دلار به دست آورده است
[ترجمه ترگمان]او برای آخرین فیلم خود، Sliver، تقریبا ۳ میلیون دلار به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A faint sliver of light showed along the bottom of the door on his right.
[ترجمه گوگل]یک تکه نور ضعیف در امتداد پایین در سمت راست او نمایان شد
[ترجمه ترگمان]نور ضعیفی از نور در ته در سمت راستش ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Here and there, a buried sliver of wood juts up, like a bayonet from a battlefield.
[ترجمه گوگل]اینجا و آنجا، تکه‌ای از چوب مدفون مانند سرنیزه‌ای از میدان جنگ بیرون می‌آید
[ترجمه ترگمان]اینجا و آنجا یک تکه نقره فام از چوب مثل سر نیزه از میدان نبرد بیرون زده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Those who have maintained a sliver of dignity through all of this look on from the side, shaking their heads.
[ترجمه گوگل]آنهایی که با تمام اینها ذره ای از عزت را حفظ کرده اند، از پهلو نگاه می کنند و سرشان را تکان می دهند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که از این نگاه به همه این نگاه خیره شده اند، سرشان را تکان می دهند و سرشان را تکان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرده (اسم)
small, particle, bit, grain, sliver, fragment, fritter, anything small, crumb, debris, filings, mote, piece, shred, shiver, splinter, spall, vestige, groat, snip, small piece, spill, tittle, vestigium

قاش (اسم)
slice, sliver, cantle, plug

تراشه (اسم)
shaving, sliver, foil, ribbon, chip, splinter, splint, excelsior, swarf, flinders, paring

تکه باریک (اسم)
label, sliver

ته جاروب (اسم)
sliver

فتیله نخ (اسم)
sliver

تراشه کردن (فعل)
sliver, splinter, splint

چاک خوردن (فعل)
sliver

قاش کردن (فعل)
slice, sliver, flitch

بریدن (فعل)
chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

تخصصی

[نساجی] فتیله - فتیله کارد ( دسته الیاف محصول ماشین کارد )

انگلیسی به انگلیسی

• thin sharp piece, shard, splinter
cut into small pieces or splinters
a sliver of something is a small thin piece of it.

پیشنهاد کاربران

**Sliver ( noun & verb ) :**
1. ** ( noun ) ** A small, thin, narrow piece of something cut or broken off a larger piece.
**فارسی:** تکه ی باریک، نوار نازک، خرده
2. ** ( verb ) ** To cut or break something into small, thin pieces.
...
[مشاهده متن کامل]

**فارسی:** به تکه های نازک بریدن یا شکستن
- - -
### **10 Complex Paragraphs Using "Sliver" with Persian Translation**
1. **After the earthquake, a tiny sliver of glass remained lodged in her palm, causing discomfort every time she moved her hand. **
پس از زلزله، تکه ای کوچک از شیشه در کف دستش گیر کرده بود و هر بار که دستش را حرکت می داد، باعث ناراحتی اش می شد.
2. **As the moonlight streamed through the broken window, a sliver of silver light illuminated the dark and dusty attic. **
هنگامی که نور ماه از پنجره ی شکسته عبور کرد، نواری از نور نقره ای اتاقک تاریک و غبارآلود را روشن کرد.
3. **The old wooden table had a rough surface, and every time she ran her fingers across it, a sliver of wood got stuck in her skin. **
میز چوبی قدیمی سطحی زبر داشت و هر بار که انگشتانش را روی آن می کشید، تکه ای از چوب در پوستش فرو می رفت.
4. **He only had a sliver of hope left, but even that was enough to keep him fighting for his dreams. **
او تنها اندکی امید در دل داشت، اما حتی همان مقدار نیز برای ادامه ی مبارزه برای رویاهایش کافی بود.
5. **A sliver of doubt crossed her mind when she saw the unfamiliar handwriting on the letter. **
زمانی که دستخط ناآشنای نامه را دید، لحظه ای شک به ذهنش خطور کرد.
6. **She carefully cut the apple into slivers, arranging them neatly on a plate for the guests. **
او سیب را با دقت به برش های نازک تقسیم کرد و آن ها را به زیبایی روی بشقاب برای مهمانان چید.
7. **Through the narrow gap in the curtains, a sliver of sunlight fell on his face, gently waking him from his sleep. **
از شکاف باریک پرده ها، نواری از نور خورشید بر روی صورتش افتاد و او را به آرامی از خواب بیدار کرد.
8. **Despite her happiness, a sliver of sadness lingered in her heart as she said goodbye to her childhood home. **
با وجود شادی اش، اندکی غم در دلش باقی مانده بود وقتی که با خانه ی کودکی اش خداحافظی کرد.
9. **He carved the wood carefully, ensuring that each sliver fell away smoothly, revealing the delicate sculpture within. **
او با دقت چوب را حکاکی می کرد و اطمینان می یافت که هر تراشه به نرمی جدا شود و مجسمه ی ظریف درون آن آشکار گردد.
10. **Even though she was surrounded by luxury, a sliver of loneliness always crept into her heart at night. **
با وجود اینکه در میان تجمل زندگی می کرد، اندکی احساس تنهایی همیشه شب ها به قلبش نفوذ می کرد.
chatgpt

۱. باریکه. تراشه. ورقه ۲. تکه. خرده ۳. باریکه باریکه کردن. ورقه کردن ۴. خرد کردن. شکستن ۵. خرد شدن. شکستن ۶. باریکه باریکه شدن
مثال:
a sliver of wood
یک تراشه چوب
بارقه، پرتو، کورسو
مثلا بارقه ی امید، پرتو امید، کورسوی امید برای Sliver of Hope
[فنی و مهندسی] بُرِّش، الیاف
مقدار کم
بُرِش
خلال خلال. تکه تکه. قطعه.

بپرس