slithery

/ˈslɪðəri//ˈslɪðəri/

معنی: لیز، لغزنده
معانی دیگر: کشان کشان، لغزان، لخشان

جمله های نمونه

1. a slithery walk
راه رفتن به طور کشان کشان

2. We began our slithery descent to the shore.
[ترجمه گوگل]فرود لغزنده خود را به سمت ساحل آغاز کردیم
[ترجمه ترگمان]شروع به فرود آمدن ما به ساحل کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Clear as a bell, yet slithery with innuendo, it leaped like a deer, slipped like a snake.
[ترجمه گوگل]شفاف مثل یک زنگ، در عین حال لغزنده با کنایه، مثل آهو می پرید، مثل مار می لغزد
[ترجمه ترگمان]مثل یک گوزن، مثل یک آهو بلند شد و مثل یک مار از جا پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As we began our slithery descent to the shore, a kestrel hovered above the brow of the hill.
[ترجمه گوگل]همانطور که فرود لغزنده خود را به سمت ساحل آغاز کردیم، یک خرچنگ بالای پیشانی تپه معلق بود
[ترجمه ترگمان]همان طور که شروع به فرود آمدن ما به ساحل کردیم، در بالای تپه توقف کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Donna Karan's slithery silver lurex knit.
[ترجمه گوگل]بافتنی لورکس نقره ای دونا کاران
[ترجمه ترگمان] \"دانا Karan\" slithery نقره ای \"دانا lurex\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The path was dry and slithery from the drought.
[ترجمه گوگل]مسیر از خشکسالی خشک و لغزنده بود
[ترجمه ترگمان]کوره راه خشک و خشک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And on the bumpy, slithery Czech back roads we drove for the launch you could really feel the benefits.
[ترجمه گوگل]و در جاده‌های پردست‌انداز و لغزنده چک که برای پرتاب راندیم، واقعاً می‌توانید مزایای آن را احساس کنید
[ترجمه ترگمان]و در جاده پر از دست انداز، جاده های باز چک که برای پرتاب ماشین رانندگی کردیم، شما واقعا می توانید مزایای آن را احساس کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When Slithery Stalker comes into play, remove target green or white creature an opponent controls from the game.
[ترجمه گوگل]وقتی Slithery Stalker وارد بازی شد، موجود سبز یا سفید هدفی که حریف کنترل می‌کند را از بازی حذف کنید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که slithery Stalker وارد بازی می شود، حیوان سبز یا سفید هدف را از بازی حذف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A slithery snake is wrapping itself around a tree.
[ترجمه گوگل]یک مار لغزنده خود را دور درخت می پیچد
[ترجمه ترگمان]مار slithery خودش را دور یک درخت می پیچد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I could already see that look in his eyes, something slithery and pink that hints of alcoholic tendencies.
[ترجمه گوگل]من قبلاً می توانستم آن نگاه را در چشمانش ببینم، چیزی لغزنده و صورتی که نشانه گرایش های الکلی است
[ترجمه ترگمان]می توانستم این نگاه را در چشمانش ببینم، چیزی slithery و صورتی که نشانه هایی از تمایلات الکلی را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pretty much where they started -- full of loping bass lines and slithery sax riffs.
[ترجمه گوگل]تقریباً از جایی که آنها شروع کردند -- پر از خطوط باس و ریف های لغزنده ساکس
[ترجمه ترگمان]تقریبا جایی که آن ها شروع کردند - پر از loping bass و slithery sax riffs
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As the sea flooded around them, the boy grabbed an axe and hacked at the slithery tentacles.
[ترجمه گوگل]وقتی دریا در اطراف آنها جاری شد، پسر تبر را گرفت و شاخک های لغزنده را هک کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی که دریا اطراف آن ها را پر کرد، پسر یک تبر برداشت و به شاخک داره ای slithery نفوذ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Later, in computer class, Francisco showed Rafael an Internet image of a small reptile with a slithery tongue.
[ترجمه گوگل]بعداً، در کلاس کامپیوتر، فرانسیسکو تصویر اینترنتی یک خزنده کوچک با زبان لغزنده را به رافائل نشان داد
[ترجمه ترگمان]بعدها در کلاس کامپیوتر، فرانسیسکو تصویر اینترنتی خزنده کوچکی را با زبان slithery نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Only the modern technology of clamps and sharp scissors permits the slithery tube to be dealt with at speed.
[ترجمه گوگل]فقط فن آوری مدرن گیره و قیچی تیز اجازه می دهد که لوله لغزنده با سرعت برخورد شود
[ترجمه ترگمان]تنها تکنولوژی مدرن of و قیچی تیز به لوله slithery اجازه می دهد تا با سرعت برخورد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لیز (صفت)
slick, glib, lubricious, slippery, slippy, slithery, saponaceous, slimy

لغزنده (صفت)
slippery, slippy, slithery, lubricous, rattletrap

انگلیسی به انگلیسی

• having a slippery surface or quality; slithering like a snake, resembling the slither of a snake

پیشنهاد کاربران

لغزنده. لیز
مثال:
the roads are slithery
جاده ها لغزنده اند

بپرس