slipping


معنی: لیز

جمله های نمونه

1. a slipping market
بازار در حال نزول

2. the patient is slipping fast
حال بیمار به سرعت بدتر می شود.

3. they sand the frozen steps to prevent slipping
برای جلوگیری از لیز خوردن،پله های یخ زده را شن پاشی می کنند.

مترادف ها

لیز (اسم)
slab, slipping

تخصصی

[عمران و معماری] لغزش

پیشنهاد کاربران

روبه افول
تلو تلو خوردن، سکندری زدن
مخالف پیشرفت
نزول کردن سقوط کردن
لغزیدن
لغزیدن
در حال سر خوردن
داخل کردن
تنزل

بپرس