• (2)تعریف: the amount or distance that something slips.
جمله های نمونه
1. There has been some slippage of support for the government's policies.
[ترجمه گوگل]برخی از حمایت ها از سیاست های دولت دچار لغزش هایی شده است [ترجمه ترگمان]برخی از slippage برای سیاست های دولت وجود داشته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The smallest slippage could delay completion of the project.
[ترجمه فرید] کوچکترین تاخیر می تواند تکمیل پروژه را تاخیر دهد
|
[ترجمه گوگل]کوچکترین لغزش می تواند باعث تاخیر در تکمیل پروژه شود [ترجمه ترگمان]کوچک ترین لغزش می تواند تکمیل پروژه را به تاخیر بیاندازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Slippage on any job will entail slippage on the overall project.
[ترجمه گوگل]لغزش در هر کاری مستلزم لغزش در کل پروژه خواهد بود [ترجمه ترگمان]تمرکز بر روی هر شغلی مستلزم تاخیر در کل پروژه خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. There is also a slippage control which automatically cuts power if the wheels begin to spin under harsh acceleration.
[ترجمه جواد خزائی] همچنین یک سیستم کنترل سرخوردگی وجود دارد که اگر چرخ ها تحت شتاب سرسام آوری شروع به چرخش کنند، بطوراتوماتیک انتقال قدرت ( به چرخها ) را قطع می کند.
|
[ترجمه گوگل]همچنین یک کنترل لغزش وجود دارد که در صورت شروع به چرخش چرخ ها تحت شتاب شدید، به طور خودکار برق را قطع می کند [ترجمه ترگمان]همچنین کنترل slippage وجود دارد که اگر چرخ ها تحت سرعت تند دور شوند، به طور خودکار قدرت را کاهش می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The slippage of support for universalism, equality, and public services was illustrated in comments made by Roy Jenkins.
[ترجمه گوگل]لغزش حمایت از جهان گرایی، برابری، و خدمات عمومی در نظرات روی جنکینز نشان داده شد [ترجمه ترگمان]The پشتیبانی برای universalism، برابری و خدمات عمومی در نظراتی که توسط روی جنکینز استفاده شده نشان داده شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Any slippage in the heel of the shoe means it is too big.
[ترجمه جواد خزائی] ( در انتخاب کفش ) هر گونه احساس سرخوردگی در پشت پا به این معنی است که آن کفش خیلی بزرگ است
|
[ترجمه گوگل]هر گونه لغزش در پاشنه کفش به این معنی است که بیش از حد بزرگ است [ترجمه ترگمان]هر گونه لغزش در پاشنه کفش به این معنی است که خیلی بزرگ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It only takes a small slippage for government revenue and spending forecasts to be thrown out of kilter.
[ترجمه گوگل]فقط یک لغزش کوچک لازم است تا پیشبینیهای درآمد و هزینههای دولت از چرخه خارج شود [ترجمه ترگمان]این امر تنها با تاخیر کمی برای درآمد دولت و پیش بینی هزینه ها به خارج از kilter به طول می انجامد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Particularly in terms of slippage the minutes are sometimes less than satisfactory, recording only the slippage since the last meeting.
[ترجمه گوگل]خصوصاً از نظر لغزش، صورتجلسهها گاهی کمتر از رضایتبخش است و فقط لغزش از آخرین جلسه ثبت میشود [ترجمه ترگمان]به خصوص با سر خوردن در دقیقه، گاهی کم تر از رضایت بخشی است، و تنها از زمان آخرین جلسه به سر می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The polls show a certain slippage in support for the death penalty.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی ها لغزشی خاصی را در حمایت از مجازات اعدام نشان می دهد [ترجمه ترگمان]رای گیری نشان می دهد که در حمایت از مجازات اعدام سر و کار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. To reduce slippage, tack coarse-gauge chicken wire flush to the deck.
[ترجمه گوگل]برای کاهش لغزش، سیم مرغی درشت را به عرشه بچسبانید [ترجمه ترگمان]برای کم کردن سر خوردن، tack خط درشت مرغ را بر روی عرشه قرار دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We may in fact anticipate some slippage in the timetable as a result of two factors.
[ترجمه گوگل]در واقع ممکن است در نتیجه دو عامل لغزشی در جدول زمانی پیش بینی کنیم [ترجمه ترگمان]در حقیقت ما ممکن است در نتیجه دو عامل تاخیر در جدول زمانی را پیش بینی کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It is the catastrophic slippage in public respect which blows the minds of the apparatus.
[ترجمه گوگل]این لغزش فاجعه بار در احترام عمومی است که ذهن دستگاه ها را به باد می دهد [ترجمه ترگمان]این لغزش فاجعه بار در احترام عمومی است که ذهن دستگاه را به هم می زند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The Labour vote suffered a double slippage.
[ترجمه گوگل]رای حزب کارگر دچار لغزش مضاعف شد [ترجمه ترگمان]رای گیری حزب کارگر از دو سر خوردن رنج می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Some slippage in deadlines is to be expected when overhauling something as complicated as an operating system.
[ترجمه گوگل]هنگام تعمیرات اساسی چیزی به پیچیدگی یک سیستم عامل، مقداری لغزش در مهلتها قابل انتظار است [ترجمه ترگمان]در زمانی که تعمیر چیزی به اندازه یک سیستم عملیاتی پیچیده است، برخی از slippage در مهلت های زمانی مورد انتظار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. We want to stop the slippage of the quality of public services.
[ترجمه جواد خزائی] ما می خواهیم سیر نزولی کیفیت خدمات عمومی را متوقف کنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم جلوی لغزش کیفیت خدمات عمومی را بگیریم [ترجمه ترگمان]ما می خواهیم سر خوردن کیفیت خدمات عمومی را متوقف کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] لغزش [نساجی] لغزش - در رفتگی نخ در جوراب یا پارچه - تمایل الیاف نخ
انگلیسی به انگلیسی
• sliding, skidding; distance or amount that something slips slippage is a failure to maintain a steady rate of progress, so that a particular target or standard is not achieved.
پیشنهاد کاربران
افت شکست
دیر کرد قیمت لغزش یا انحراف قیمت افت قیمت نزول قیمت
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال] لغزش / اسلیپیج لغزش زمانی اتفاق می افتد که معامله گران مجبور می شوند به دلیل تغییر قیمت، قیمتی متفاوت از آنچه در ابتدا درخواست کرده اند راضی شوند.
1 failure to do something at the planned time, at the planned cost etc در موعد/قیمت معین انجام نشدن، دیرکرد، عدم انجام در فرصت مقرر، عدم معامله در قیمت پیش بینی شده، فاصله ی بین مقدار پیش بینی شده و واقعی ... [مشاهده متن کامل]
2 when something becomes worse or lower نزول، افت، کاهش، وخامت 3 when something slips لغزش، سرخوردگی، سرش
لغزش یا انحراف قیمت اختلاف بین قیمت مورد انتظار قبل از اجرای سفارش با قیمت واقعی که سفارش در آن اجرا شده است.