slippage

/sˈlɪpɪdʒ//ˈslɪpɪdʒ/

معنی: افت، لغزش
معانی دیگر: سرش، فرسودگی، بکسواد، میزان لغزش یا کم وزیادی چیزی از حد عادی ان، سرک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the action of slipping.
مشابه: slip

(2) تعریف: the amount or distance that something slips.

جمله های نمونه

1. There has been some slippage of support for the government's policies.
[ترجمه گوگل]برخی از حمایت ها از سیاست های دولت دچار لغزش هایی شده است
[ترجمه ترگمان]برخی از slippage برای سیاست های دولت وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The smallest slippage could delay completion of the project.
[ترجمه فرید] کوچکترین تاخیر می تواند تکمیل پروژه را تاخیر دهد
|
[ترجمه گوگل]کوچکترین لغزش می تواند باعث تاخیر در تکمیل پروژه شود
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین لغزش می تواند تکمیل پروژه را به تاخیر بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Slippage on any job will entail slippage on the overall project.
[ترجمه گوگل]لغزش در هر کاری مستلزم لغزش در کل پروژه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تمرکز بر روی هر شغلی مستلزم تاخیر در کل پروژه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is also a slippage control which automatically cuts power if the wheels begin to spin under harsh acceleration.
[ترجمه جواد خزائی] همچنین یک سیستم کنترل سرخوردگی وجود دارد که اگر چرخ ها تحت شتاب سرسام آوری شروع به چرخش کنند، بطوراتوماتیک انتقال قدرت ( به چرخها ) را قطع می کند.
|
[ترجمه گوگل]همچنین یک کنترل لغزش وجود دارد که در صورت شروع به چرخش چرخ ها تحت شتاب شدید، به طور خودکار برق را قطع می کند
[ترجمه ترگمان]همچنین کنترل slippage وجود دارد که اگر چرخ ها تحت سرعت تند دور شوند، به طور خودکار قدرت را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The slippage of support for universalism, equality, and public services was illustrated in comments made by Roy Jenkins.
[ترجمه گوگل]لغزش حمایت از جهان گرایی، برابری، و خدمات عمومی در نظرات روی جنکینز نشان داده شد
[ترجمه ترگمان]The پشتیبانی برای universalism، برابری و خدمات عمومی در نظراتی که توسط روی جنکینز استفاده شده نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Any slippage in the heel of the shoe means it is too big.
[ترجمه جواد خزائی] ( در انتخاب کفش ) هر گونه احساس سرخوردگی در پشت پا به این معنی است که آن کفش خیلی بزرگ است
|
[ترجمه گوگل]هر گونه لغزش در پاشنه کفش به این معنی است که بیش از حد بزرگ است
[ترجمه ترگمان]هر گونه لغزش در پاشنه کفش به این معنی است که خیلی بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It only takes a small slippage for government revenue and spending forecasts to be thrown out of kilter.
[ترجمه گوگل]فقط یک لغزش کوچک لازم است تا پیش‌بینی‌های درآمد و هزینه‌های دولت از چرخه خارج شود
[ترجمه ترگمان]این امر تنها با تاخیر کمی برای درآمد دولت و پیش بینی هزینه ها به خارج از kilter به طول می انجامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Particularly in terms of slippage the minutes are sometimes less than satisfactory, recording only the slippage since the last meeting.
[ترجمه گوگل]خصوصاً از نظر لغزش، صورتجلسه‌ها گاهی کمتر از رضایت‌بخش است و فقط لغزش از آخرین جلسه ثبت می‌شود
[ترجمه ترگمان]به خصوص با سر خوردن در دقیقه، گاهی کم تر از رضایت بخشی است، و تنها از زمان آخرین جلسه به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The polls show a certain slippage in support for the death penalty.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی ها لغزشی خاصی را در حمایت از مجازات اعدام نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]رای گیری نشان می دهد که در حمایت از مجازات اعدام سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To reduce slippage, tack coarse-gauge chicken wire flush to the deck.
[ترجمه گوگل]برای کاهش لغزش، سیم مرغی درشت را به عرشه بچسبانید
[ترجمه ترگمان]برای کم کردن سر خوردن، tack خط درشت مرغ را بر روی عرشه قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We may in fact anticipate some slippage in the timetable as a result of two factors.
[ترجمه گوگل]در واقع ممکن است در نتیجه دو عامل لغزشی در جدول زمانی پیش بینی کنیم
[ترجمه ترگمان]در حقیقت ما ممکن است در نتیجه دو عامل تاخیر در جدول زمانی را پیش بینی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is the catastrophic slippage in public respect which blows the minds of the apparatus.
[ترجمه گوگل]این لغزش فاجعه بار در احترام عمومی است که ذهن دستگاه ها را به باد می دهد
[ترجمه ترگمان]این لغزش فاجعه بار در احترام عمومی است که ذهن دستگاه را به هم می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Labour vote suffered a double slippage.
[ترجمه گوگل]رای حزب کارگر دچار لغزش مضاعف شد
[ترجمه ترگمان]رای گیری حزب کارگر از دو سر خوردن رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some slippage in deadlines is to be expected when overhauling something as complicated as an operating system.
[ترجمه گوگل]هنگام تعمیرات اساسی چیزی به پیچیدگی یک سیستم عامل، مقداری لغزش در مهلت‌ها قابل انتظار است
[ترجمه ترگمان]در زمانی که تعمیر چیزی به اندازه یک سیستم عملیاتی پیچیده است، برخی از slippage در مهلت های زمانی مورد انتظار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We want to stop the slippage of the quality of public services.
[ترجمه جواد خزائی] ما می خواهیم سیر نزولی کیفیت خدمات عمومی را متوقف کنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم جلوی لغزش کیفیت خدمات عمومی را بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم سر خوردن کیفیت خدمات عمومی را متوقف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افت (اسم)
drop, downfall, fall, pest, blight, plague, slump, pestilence, slippage

لغزش (اسم)
slip, error, slide, offense, lapse, flounder, gaffe, trip, stumble, slippage, peccadillo

تخصصی

[عمران و معماری] لغزش
[نساجی] لغزش - در رفتگی نخ در جوراب یا پارچه - تمایل الیاف نخ

انگلیسی به انگلیسی

• sliding, skidding; distance or amount that something slips
slippage is a failure to maintain a steady rate of progress, so that a particular target or standard is not achieved.

پیشنهاد کاربران

افت
شکست
دیر کرد قیمت
لغزش یا انحراف قیمت
افت قیمت
نزول قیمت
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
لغزش / اسلیپیج
لغزش زمانی اتفاق می افتد که معامله گران مجبور می شوند به دلیل تغییر قیمت، قیمتی متفاوت از آنچه در ابتدا درخواست کرده اند راضی شوند.
1 failure to do something at the planned time, at the planned cost etc
در موعد/قیمت معین انجام نشدن، دیرکرد، عدم انجام در فرصت مقرر، عدم معامله در قیمت پیش بینی شده، فاصله ی بین مقدار پیش بینی شده و واقعی
...
[مشاهده متن کامل]

2 when something becomes worse or lower
نزول، افت، کاهش، وخامت
3 when something slips
لغزش، سرخوردگی، سرش

لغزش یا انحراف قیمت
اختلاف بین قیمت مورد انتظار قبل از اجرای سفارش با قیمت واقعی که سفارش در آن اجرا شده است.
عدم پای بندی
عدول کردن

بپرس