slip through the cracks

پیشنهاد کاربران

مورد بی توجهی قرار دادن، بی محلی کردن
از یاد بردن
اقا مرتضی معنی رو درست تر گفتن به معنی قصر در رفتن ( از ذهن )
مثال:
where is Alice? I guess we neglected her and she slipped between the cracks.
الیس کجاست / فکر کنم کم محلی بهش کردیم ما رو فراموش کرد
نادیده گرفته شدن
قصر در رفتن
مورد توجه سیستم نبودن، مورد حمایت قرار نگرفتن
To fall through the cracks or to slip through the cracks means to remain unnoticed or unaddressed, to not receive the attention or the help that one needs, to be overlooked or ignored.

بپرس