slip through

پیشنهاد کاربران

قاچاقی رد شدن
یواشکی گذشتن
یواشکی دررفتن
به سختی عبور کردن
از دست در رفتن
I used the spell - check on it, but some typos may have slipped through.
در جایی وارد شدن یا گذشتن بدون اینکه کسی آگاه شود
( یواشکی ) رفتن یا آمدن به جایی بدون کسی آگاه شود
به دردسر افتادن، مشکل پیدا کردن
to fail to be noticed, resulting in problems

بپرس