بی سر و صدا جمع را ترک کردن
بی سروصدا از جایی خارج شدن
بدون جلب توجه کسی، به سرعت و به آرامی جایی را ترک کردن
زده شدن و اظهار شدن یک سخن
1. حرف از دهان کسی در رفتن 2. یواشکی از جایی بیرون رفتن
( از دست ) لیز خوردن و افتادن
یواشکی خارج شدن، یواشکی بیرون رفتن
از زبان در رفتن. چیزی که نباید گفت ولی گفته شود
I didn't mean to say it . the words sliped out
گریختن
در آورد ، خارج کردن
دررفتن
بیرون افتادن و خارج شدن ( The hammer slipped out of my hands )
خارج شدن از جایی بدون اینکه کسی متوجه شود ( We'll slip out through the back door )
... [مشاهده متن کامل]
از دهن پریدن چیزی و به اشتباه گفتن ( I didn't intend to tell them. It just slipped out )
از دست دادن
در مورد اشک معنی پایین اومدن و درمورد ترس از بین رفتن
عبارت یا عبارت فعلی ) یعنی ( یهو ) از دهنم پرید مثال I'm sorry I said that. It just slipped out ببخشید که اونو گفتم، فقط ( یهو ) از دهنم پرید!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)