• : تعریف: shoes or a garment made to be put on and off easily.
جمله های نمونه
1. She needed all her powers of concentration to stop herself from slipping on the icy road.
[ترجمه محمد جواد] او به تمام قدرت تمرکز خود برای توقف لیز خوردنش روی جاده یخی لازم داشت.
|
[ترجمه گوگل]او به تمام قدرت تمرکزش نیاز داشت تا از سر خوردن در جاده یخی جلوگیری کند [ترجمه ترگمان]او به تمام قدرت های her نیاز داشت تا در جاده یخ لیز بخورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She slipped on the shiny floor and fell.
[ترجمه گوگل]روی زمین براق لیز خورد و افتاد [ترجمه ترگمان]روی زمین براق لیز خورد و افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He slipped on the street and broke his leg.
[ترجمه گوگل]در خیابان لیز خورد و پایش شکست [ترجمه ترگمان]به خیابان لیز خورد و پایش شکست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. People rushed to help the old man up when he slipped on the ice.
[ترجمه گوگل]وقتی پیرمرد روی یخ لیز خورد، مردم به کمک او شتافتند [ترجمه ترگمان]وقتی روی یخ لیز می خورد مردم به پیرمرد کمک می کردند تا به پیرمرد کمک کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I slipped on a banana skin.
[ترجمه گوگل]روی پوست موز لیز خوردم [ترجمه ترگمان] من روی یه پوست موز لیز خوردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I slipped on the ice and landed right on my tush!
[ترجمه گوگل]روی یخ لیز خوردم و درست روی توش فرود آمدم! [ترجمه ترگمان]روی یخ لیز خوردم و درست روی پشتم فرود آمدم! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She slipped on a pair of sunglasses.
[ترجمه گوگل]او یک جفت عینک آفتابی زد [ترجمه ترگمان]اون با یه عینک آفتابی لیز خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This government has an unhappy knack of slipping on banana skins .
[ترجمه گوگل]این دولت استعداد ناخوشایندی دارد که روی پوست موز سر بخورد [ترجمه ترگمان]این دولت استعداد خوبی برای لیز خوردن پوست موز داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I'd better give the floor a quick wipe before someone slips on it.
[ترجمه گوگل]بهتر است قبل از اینکه کسی روی آن لیز بخورد، زمین را به سرعت پاک کنم [ترجمه ترگمان]بهتره قبل از اینکه یه نفر روش کار کنه یه جارو سریع به زمین بزنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The company has acquired an unhappy knack of slipping on banana skins .
[ترجمه گوگل]این شرکت استعداد ناخوشایندی از سر خوردن روی پوست موز به دست آورده است [ترجمه ترگمان]شرکت در اثر لیز خوردن پوست موز، مهارت زیادی به دست آورده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Janet slipped on the stairs and twisted her ankle.
[ترجمه گوگل]جانت روی پله ها لیز خورد و مچ پایش را پیچاند [ترجمه ترگمان]ژانت روی پله ها لیز می خورد و قوزک پایش را پیچ می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Peter was already at the door slipping on his shoes.
[ترجمه گوگل]پیتر از قبل دم در بود و روی کفش هایش لیز می خورد [ترجمه ترگمان]پیتر دم در نشسته بود و کفش هایش را می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She slipped on the ice and twisted her knee.
[ترجمه گوگل]روی یخ لیز خورد و زانویش را پیچاند [ترجمه ترگمان]او روی یخ لیز خورد و زانویش را پیچ داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He had slipped on an icy pavement.
[ترجمه گوگل]روی سنگفرش یخی لیز خورده بود [ترجمه ترگمان]روی یک پیاده روی یخ زده لیز خورده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The President has slipped on yet another banana peel .
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور یک بار دیگر پوست موز خورده است [ترجمه ترگمان]رئیس جمهور هنوز یه پوست موز دیگه رو از دست داده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[نساجی] لباس گشاد
انگلیسی به انگلیسی
• get dressed quickly slip-ons are shoes that have no laces and that can be put on or taken off easily.
پیشنهاد کاربران
I slip on my Socks جورابام رو می پوشم . بالا می کشم
لغزشی
سر خوردن از روی چیزی مثلا: If I hadn't slipped on the stairs, I wouldn't have broken my arm.
در مورد انگشتر: دستت کن
در مورد کفش:بدون بند
سریع لباس پوشیدن
پوشیدن گذاشتن برتن کردن مکان قراردادن انداختن در نوازش کردن فرو کردن از پیش بردن حریصانه خوردن بلعیدن نشلیدن دست انداختن سرزدن براه انداختن پر خوردن اقناع شدن هشتن جدید کردن