فرار کردن از بازداشتگاه یا موقعیتی بدون این که کسی متوجه یا کشف شود.
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
توصیف عمل مردن از جمله خودکشی کردن.
این به معنای مرگی بی سر و صدا یا بدون جلب توجه است.
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
هدر دادن
از دست رفتن ، بیهوده تلف شدن
ناپدید شدن، محو شدن ، از بین رفتن
سریع گذشتن
مُردن
از قلم افتادن، از دست رفتن
از هستی به نیستی:
از دست رفتن
تمام شدن
فوت کردن/مردن
1به فنا رفتن، از دست رفتن، ( فرصت و قدرت و. . . ) سوختن
Their grandmother slipped away in her sleep last night.
His chance at the medal slipped away as his Olympic teammate took the gold
2سریع گذشتن و تمام شدن
... [مشاهده متن کامل]
My wife was asleep and I couldn’t stop thinking and wondering about how quickly the years had slipped away.
3جیم شدن
He slipped away while we were all sleeping.
2سریع گذشتن و تمام شدن
... [مشاهده متن کامل]
3جیم شدن
در رفتن فرار کردن
for example they wanted to slay me but i slipped awsy
or
cops were stalking me but i slipped away ( scramed ) g
ترک کردن
جیم شدن
از دست رفتن
Her faith has been sliped away
اعتقادش از دست رفته است.
اعتقادش از دست رفته است.
دزدکی رفتن
در مورد زمان یعنی زودگذر
در مورد زمان یعنی زودگذر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)