[ترجمه گوگل] یک شخصیت لزج [ترجمه ترگمان] یک شخصیت لاغر و چسبناک … [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. he is a slimy individual
او آدم نفرت انگیزی است.
2. The seaweed felt cold and slimy.
[ترجمه گوگل]جلبک دریایی سرد و لزج شد [ترجمه ترگمان]جلبک دریایی سرد و لزج بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His feet slipped in the slimy mud.
[ترجمه Fatemeh] پاهایش در گل لزج می لغزید.
|
[ترجمه گوگل]پاهایش در گل لزج می لغزید [ترجمه ترگمان]پاهایش در گل چسبناک فرو رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The steps were slimy with moss.
[ترجمه گوگل]پله ها با خزه لزج بود [ترجمه ترگمان]پله ها با خزه آغشته شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He was the very worst sort of slimy salesman.
[ترجمه گوگل]او بدترین نوع فروشنده لزج بود [ترجمه ترگمان]او بدترین فروشنده دوره گرد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The walls were all slimy and green.
[ترجمه گوگل]دیوارها همه لزج و سبز بودند [ترجمه ترگمان]دیوارها همه لزج و سبز بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Although snakes look slimy their skin is actually dry to the touch.
[ترجمه گوگل]اگر چه مارها لزج به نظر می رسند، پوست آن ها در لمس خشک است [ترجمه ترگمان]اگر چه ماره ای لزج به نظر می رسند اما پوست آن ها در حقیقت خشک است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The walls were black, cold and slimy.
[ترجمه گوگل]دیوارها سیاه، سرد و لزج بودند [ترجمه ترگمان]دیوارها سیاه، سرد و لزج بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Just like Bob Monkhouse, Steg is slimy but highly entertaining!
[ترجمه گوگل]درست مانند باب مانک هاوس، استگ لزج اما بسیار سرگرم کننده است! [ترجمه ترگمان]درست مثل باب Monkhouse، Steg خیلی slimy ولی خیلی سرگرم کننده است! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Mustard though, a horrible yellow slimy mustard, you could eat with anything.
[ترجمه گوگل]با این حال خردل، یک خردل لزج زرد وحشتناک، شما می توانید با هر چیزی بخورید [ترجمه ترگمان]با این وجود، خردل تند زرد رنگ، شما می توانید با هر چیزی غذا بخورید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I have reached for slimy sea anemones that slipped out of my hand like soap.
[ترجمه گوگل]به شقایق های لزج دریایی رسیده ام که مثل صابون از دستم لیز می خوردند [ترجمه ترگمان]به شقایق های دریایی لزج برخورد کردم که مثل صابون از دستم بیرون سرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The slimy floor of shifting sediment is useless to young oysters in search of a hard sea bed for a lifetime's home.
[ترجمه گوگل]کف لزج رسوبات متحرک برای صدف های جوانی که در جستجوی بستر سخت دریا برای خانه ای برای یک عمر هستند بی فایده است [ترجمه ترگمان]کف لجن of در جستجوی صدف جوان در جستجوی یک رختخواب سخت برای یک زندگی در خانه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The walls are black and slimy with lichen and pigeon shit.
[ترجمه گوگل]دیوارها سیاه و لزج با گلسنگ و کبوتر است [ترجمه ترگمان]دیوارها سیاه و آغشته به گل سنگ و فضله کبوتر هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I felt that serpents and other slimy creatures 53 were creeping around me.
[ترجمه گوگل]احساس کردم مارها و دیگر موجودات لزج 53 در اطراف من می خزند [ترجمه ترگمان]احساس کردم که این افعی و سایر موجودات لزج دیگر در اطرافم در حال خزیدن بودن هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• covered with slime; resembling slime, liquid and slippery like slime, viscous; vile, offensive, disgusting, repulsive a slimy thing is covered in slime. if you describe someone as slimy, you mean that they act in a pleasant and friendly way, but are insincere; used showing disapproval.
پیشنهاد کاربران
مردابی!
لزج
slime همون چیز ژله ای هست که باهاش بازی میکنی slimy میشه لیز
لیز - بزاق آلود - چسبناک - لزج خود slime همون ژله هایی هستن که میزاری رو میز با دستات فشارشون میدی و میچلونیشون