slimming

جمله های نمونه

1. I'm no good at slimming. The trouble is, I've got no will power.
[ترجمه گوگل]من در لاغری خوب نیستم مشکل اینجاست که من قدرت اراده ندارم
[ترجمه ترگمان]من تو لاغری خوب نیستم مشکل اینجاست که من هیچ قدرتی ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Slimming snacks that offer miraculous weight loss are a con.
[ترجمه گوگل]تنقلات لاغری که باعث کاهش وزن معجزه آسا می شوند، یک مشکل هستند
[ترجمه ترگمان]وعده های Slimming که کاهش وزن معجزه آسا را ارائه می دهند، یک حقه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Solid colors are more slimming than patterns.
[ترجمه گوگل]رنگ های یکدست لاغرتر از الگوها هستند
[ترجمه ترگمان]رنگ های یکدست more از الگوهای لاغری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Have a salad - that's slimming.
[ترجمه مریم] سالاد بخورید. سالاد لاغرکننده است
|
[ترجمه گوگل]یک سالاد بخورید - این لاغری است
[ترجمه ترگمان] یه سالاد رو کم کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. No milk. I'm slimming.
[ترجمه مریم] شیر نه . من دارم لاغر میکنم
|
[ترجمه گوگل]بدون شیر دارم لاغر میشم
[ترجمه ترگمان]شیر بی شیر من لاغرتر هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My slimming attempts tend to go in fits and starts.
[ترجمه گوگل]تلاش‌های من برای لاغری معمولاً با تناسب و شروع است
[ترجمه ترگمان]داروهای لاغری من تمایل دارند تا غش کنند و شروع به کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You haven't got much lunch - are you slimming?
[ترجمه گوگل]شما ناهار زیادی نخورده اید - آیا لاغر می شوید؟
[ترجمه ترگمان]وقت ناهار نداری - لاغری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I don't want any cake; I'm slimming.
[ترجمه گوگل]من هیچ کیکی نمی خواهم دارم لاغر میشم
[ترجمه ترگمان]من هیچ کیک نمی خواهم، لاغری هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You can still eat breakfast when you are slimming.
[ترجمه گوگل]وقتی لاغر می‌شوید همچنان می‌توانید صبحانه بخورید
[ترجمه ترگمان]تو هنوز می تونی صبحونه بخوری وقتی که لاغری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They're restructuring and slimming down the workforce.
[ترجمه گوگل]آنها در حال تغییر ساختار و کاهش نیروی کار هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها بازسازی مجدد و لاغری نیروی کار را بازسازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The problem is that dieting on a standard slimming regime is difficult.
[ترجمه گوگل]مشکل این است که رژیم لاغری استاندارد دشوار است
[ترجمه ترگمان]مشکل رژیم لاغری در رژیم لاغری سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. People do not become anorexic simply through slimming too much, nor alcoholic through drinking too much.
[ترجمه گوگل]افراد صرفاً با لاغری بیش از حد دچار بی اشتهایی نمی شوند و با مصرف زیاد الکل دچار الکل نمی شوند
[ترجمه ترگمان]خیلی ساده از طرف slimming، نه الکل الکلی، نه الکلی که زیاده از حد الکل مصرف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We decided he needed help in slimming - and a new, up-to-date outfit.
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم که او برای لاغری به کمک نیاز دارد - و یک لباس جدید و به روز
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که به داروهای لاغری و یک لباس نو به روز احتیاج داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The F-Plan is the first slimming diet which enables you to follow this formula.
[ترجمه گوگل]F-Plan اولین رژیم لاغری است که شما را قادر می سازد از این فرمول پیروی کنید
[ترجمه ترگمان]The اولین رژیم لاغری است که به شما این امکان را می دهد که این فرمول را دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• becoming thinner, losing weight

پیشنهاد کاربران

لاغری
لاغر نشان دهنده
slimming صفته
لاغر، لزج
لباسی که لاغر نشون میده

بپرس