slender

/sˈlendər//ˈslendə/

معنی: باریک
معانی دیگر: نازک و بلند، باریک اندام، قلمی، مقدار کم یا ناچیز، اندک، قلیل، ضعیف، سست، بی پایه، لندوک، بلند وباریک، ظریف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: slenderer, slenderest
مشتقات: slenderly (adv.), slenderness (n.)
(1) تعریف: of a person, attractively slim.
مترادف: gracile, slim, svelte, willowy
متضاد: dumpy, plump, stocky, stout, stubby, stumpy
مشابه: lean, skinny, slight, spare, tenuous, thin, trim

- Her body was slender, like a dancer's.
[ترجمه گوگل] اندامش مثل یک رقصنده باریک بود
[ترجمه ترگمان] اندامش ظریف بود، مثل یک رقاص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was always somewhat plump, but her sister tended to be slender.
[ترجمه گوگل] او همیشه تا حدودی چاق بود، اما خواهرش لاغر بود
[ترجمه ترگمان] همیشه اندکی فربه بود، اما خواهرش از آن مراقبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: small in width.
مترادف: gracile, narrow, thin
متضاد: fat, gross, wide
مشابه: lean, slight, spare

- The church was topped with two slender towers.
[ترجمه گوگل] بالای این کلیسا دو برج باریک وجود داشت
[ترجمه ترگمان] کلیسا دو برج باریک داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She opened a slender volume of poems.
[ترجمه گوگل] او حجم باریکی از اشعار را باز کرد
[ترجمه ترگمان] او یک جلد کوچک از اشعارش را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of a limited measure or amount; scant.
مترادف: exiguous, meager, scant, scanty
متضاد: considerable
مشابه: bare, deficient, faint, inadequate, insufficient, lacking, narrow, slim

- We won by a slender margin.
[ترجمه گوگل] ما با اختلاف کم پیروز شدیم
[ترجمه ترگمان] ما با حاشیه باریک برنده شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: barely justified, doubtful, or weak.
مترادف: remote, slight, slim
مشابه: doubtful, faint, feeble, outside, small, thin, weak

- The victims of this disease have a slender chance of recovery.
[ترجمه گوگل] قربانیان این بیماری شانس کمی برای بهبودی دارند
[ترجمه ترگمان] قربانیان این بیماری شانس اندکی برای بازیابی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. slender income
درآمد اندک

2. a slender form appeared in the darkness
پیکر نازک اندامی در تاریکی ظاهر شد.

3. a slender girl
دختری باریک اندام

4. a slender hope
امید بی اساس

5. a woman of slender physique and intelligence
یک زن باریک اندام و باهوش

6. The slender thief was able to enter the apartment through the narrow window.
[ترجمه گوگل]دزد لاغر اندام توانست از پنجره باریک وارد آپارتمان شود
[ترجمه ترگمان]دزد باریک توانسته بود از پنجره باریک وارد آپارتمان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Trust not a great weight to a slender thread.
[ترجمه گوگل]به یک نخ باریک وزن بزرگ اعتماد نکنید
[ترجمه ترگمان] به یه رشته باریک تکیه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Everybody of us admired her slender figure.
[ترجمه گوگل]همه ما هیکل باریک او را تحسین می کردیم
[ترجمه ترگمان]همه ما پیکر باریکش را تحسین می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She has long legs and slender ankles.
[ترجمه گوگل]او پاهای بلند و مچ پاهای باریکی دارد
[ترجمه ترگمان]پاهای دراز و پاهایش باریک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Those trousers make you look very slender.
[ترجمه گوگل]آن شلوار شما را بسیار لاغر نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این شلوارها باعث می شود خیلی لاغر به نظر برسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The girl was pretty and slender.
[ترجمه گوگل]دختر زیبا و لاغر بود
[ترجمه ترگمان]دخترک زیبا و ظریف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sobs shook her slender frame.
[ترجمه گوگل]هق هق قاب باریک او را تکان داد
[ترجمه ترگمان]نفس نفس زنان قاب باریکش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is slender,whereas he is stout.
[ترجمه گوگل]او لاغر اندام است، در حالی که او تنومند است
[ترجمه ترگمان]لاغر است، اما فربه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The plant's leaves are long and slender.
[ترجمه گوگل]برگ های این گیاه بلند و باریک است
[ترجمه ترگمان]برگ های گیاه بلند و باریک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His musical achievements have been decidedly slender.
[ترجمه گوگل]دستاوردهای موسیقی او مشخصاً باریک بوده است
[ترجمه ترگمان]achievements موسیقی او قطعا باریک بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The company only has a slender hope of survival.
[ترجمه علی] شرکت امید کمی به بقا دارد
|
[ترجمه گوگل]این شرکت فقط امید کمی به بقا دارد
[ترجمه ترگمان]این شرکت فقط امید به زنده ماندن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She was a small woman, slender and neatly made.
[ترجمه گوگل]او زن کوچکی بود، لاغر اندام و خوش اندام
[ترجمه ترگمان]زنی کوچک اندام، باریک اندام و مرتب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Her legs were long and fine, her hips slender, her carriage erect.
[ترجمه گوگل]پاهایش بلند و خوب، باسنش باریک، کالسکه‌اش صاف بود
[ترجمه ترگمان]پاهایش بلند و ظریف بود، کمرش باریک بود، کالسکه اش سیخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باریک (صفت)
delicate, tender, narrow, thin, capillary, strait, fragile, reedy, slender, tenuous, linear, thready, gracile

تخصصی

[عمران و معماری] باریک - لاغر - نازک و بلند
[زمین شناسی] باریک

انگلیسی به انگلیسی

• long and thin; slim; meager, scant
a slender person is thin and graceful in an attractive way.
you use slender to describe something that is small in amount or degree when you would like it to be greater.

پیشنهاد کاربران

1. باریک 2. لاغر. ترکه 3. کم. اندک. ناچیز. ناپسنده
مثال:
his tall, slender frame
بدن بلند و باریک و ترکه ای او
لاغر باربی طور
دوستان سه کلمه به معنای وجود دارد که بهتره از تفاوت هاشون آگاه باشیم :
Slender:لاغر جذاب ، باریک اندام جذاب
Slim:لاغر خوش هیکل یا خیلی عامیانه بگیم همون مانکنی خودمون ( مودبانه هست )
Thin:لاغر ، لاغر مردنی ( بیشتر شیوه توهین آمیز دارد )
...
[مشاهده متن کامل]

سپاسگزارم از اینکه وقتتونو به متنم اختصاص دادید 🌹❤️
لایک یادتون نره ها😜😍❤️

لاغر ، لاغر اندام
slender ( adj ) ( slɛndər ) ( slenderer, slenderest ) =thin in an attractive or elegant way, e. g. a slender young man. =small in amount or size and hardly enough, slenderness ( n )
slender
slim: لاغر، نحیف
slender: باریک اندام، لاغر ( که جذاب است )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : slenderness
✅️ صفت ( adjective ) : slender
✅️ قید ( adverb ) : slenderly
لاغری که جذاب باشد
To be thin in an attractive way
باریک/ لاغر اندام
A slender figure is seen emerging from the darkness
جسمی باریک/لاغر در حال پدیدار شدن ( بیرون آمدن از تاریکی )
بی پایه و اساس
To a small degree; not considerably
باریک، نازک. Slender man = مرد لاغر
بیشتر به معنی لاغر اندام؛نازک و بلند، باریک اندام، قلمی، مقدار کم یا ناچیز، اندک، قلیل، ضعیف، سست، بی پایه، لندوک، بلند وباریک، ظریف

Slender man = مرد لاغر
بیشتر به معنی لاغر اندام
باریک، نازک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس