• : تعریف: a light horse-drawn cart on runners that is used to carry people over snow and ice.
فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: sleighs, sleighing, sleighed
• : تعریف: to drive or be carried in a sleigh.
جمله های نمونه
1. the trace of a sleigh was visible in the snow
جای سورتمه روی برف ها هویدا بود.
2. . . . on a one-horse, open sleigh
. . . سوار بر سورتمه ی یک اسبه و رو باز
3. They travelled across the snow in a sleigh.
[ترجمه ایمان پوررضا ] آنها سوار بر سورتمه از میان برف سفر کردند. . .
|
[ترجمه گوگل]آنها با یک سورتمه روی برف سفر کردند [ترجمه ترگمان]آن ها در سورتمه روی برف سفر کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Sleigh is an important means of transportation in this area.
[ترجمه مدرک طاهرفر] سورتمه یک اصطلاح مهمی در حمل ونقل این ناحیه است
|
[ترجمه گوگل]سورتمه وسیله حمل و نقل مهمی در این منطقه است [ترجمه ترگمان]حمل ونقل وسیله مهم حمل و نقل در این منطقه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Father Christmas travels in a sleigh pulled by reindeer.
[ترجمه ایمان پوررضا ] بابانوئل سوار بر سورتمه ای که گوزن شمالی آن را می کشد سفر می کند.
|
[ترجمه گوگل]کریسمس پدر با سورتمه ای که توسط گوزن شمالی کشیده می شود سفر می کند [ترجمه ترگمان]پدر کریسمس در سورتمه گوزن شمالی سفر می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The sleigh was on one runner, heeling like a yacht in a wind.
[ترجمه گوگل]سورتمه روی یک دونده بود و مانند قایق بادبانی پاشنه می کشید [ترجمه ترگمان]سورتمه روی یک دونده بود و مانند یک کشتی بادی در حرکت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. And the two single sleigh beds, side by side.
[ترجمه ایمان پوررضا ] دو تخت خواب یکنفره کنار هم بودند.
|
[ترجمه گوگل]و دو تخت سورتمه یک نفره کنار هم [ترجمه ترگمان]و دوتا سورتمه تنها کنار هم کنار هم بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A sleigh dashed down the mountainside.
[ترجمه گوگل]یک سورتمه از دامنه کوه پایین آمد [ترجمه ترگمان]سورتمه از کناره کوه سرازیر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. " I hope It'snows enough to go sleigh riding. "
[ترجمه گوگل]"امیدوارم برای سورتمه سواری برف کافی باشد " [ترجمه ترگمان]امیدوارم برف بیاید و با سورتمه سواری کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. By go-cart or unicycle, by skateboard or sleigh.
[ترجمه گوگل]با گاری یا تک چرخ، با اسکیت بورد یا سورتمه [ترجمه ترگمان]بوسیله اسکیت یا یک چرخه، با اسکیت یا سورتمه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The sleigh was on one runner, heeling like a yacht in a gate.
[ترجمه گوگل]سورتمه روی یک دونده بود و مانند قایق بادبانی در دروازه ایستاده بود [ترجمه ترگمان]سورتمه روی یک دونده بود و مانند یک قایق تفریحی در یک دروازه دست و پا می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. With the sleigh full of Toys, and St. Nicholas too.
[ترجمه گوگل]با سورتمه پر از اسباب بازی، و سنت نیکلاس نیز [ترجمه ترگمان]با سورتمه پر از اسباب بازی و سنت نیکولاس هم همینطور [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Found on the sleigh bed package offer?
[ترجمه گوگل]در پیشنهاد بسته تخت سورتمه پیدا شد؟ [ترجمه ترگمان]توی سورتمه sleigh پیدا کردم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The horse knows the way to carry the sleigh.
[ترجمه گوگل]اسب راه حمل سورتمه را بلد است [ترجمه ترگمان]اسب راه را بلد است تا سورتمه را حمل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
سورتمه (اسم)
sledge, sled, sleigh
سورتمه راندن (فعل)
sledge, sled, sleigh
انگلیسی به انگلیسی
• open horse-drawn vehicle mounted on two ski-like runners and used to travel over snow or ice travel in a sleigh; transport in a sleigh a sleigh is the same as a sledge.
پیشنهاد کاربران
● sled: سورتمه یا وسیله قابل کشیدن یا هل دادن ● sledge: همون sled هست ولی sledge بریتیشه و sled امریکن ● sleigh : سورتمه یا چیزی که برای حمل توسط حیوانات کشیده میشه
noun - countable : سورتمه ( که در کف آن دو تیغه نصب شده و سورتمه به وسیله آن ها بر روی برف سُر می خورد و برای به حرکت در آمدن این سورتمه آن را به حیواناتی مانند سگ و گوزن می بندند. ) به عنوان مثال : ... [مشاهده متن کامل]
Like skating, cross - country skiing, snowmobiling and horse - drawn sleigh and dogsled rides