sleeplessness

/ˈsliːpləsnəs//ˈsliːpləsnəs/

معنی: بیخوابی
معانی دیگر: بی خوابی

جمله های نمونه

1. Modern pharmacy has solved the problem of sleeplessness.
[ترجمه گوگل]داروخانه مدرن مشکل بی خوابی را حل کرده است
[ترجمه ترگمان]داروخانه مدرن مشکل بی خوابی را حل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sleeplessness was telling on her health.
[ترجمه گوگل]بی خوابی از سلامتی او خبر می داد
[ترجمه ترگمان]Sleeplessness داشت به سلامتی او می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Often one night of sleeplessness is perceived as a loss of control and can ultimately lead to sleep problems.
[ترجمه گوگل]اغلب یک شب بی خوابی به عنوان از دست دادن کنترل تلقی می شود و در نهایت می تواند منجر به مشکلات خواب شود
[ترجمه ترگمان]اغلب یک شب بی خوابی به عنوان فقدان کنترل تلقی می شود و در نهایت می تواند منجر به مشکلات خواب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some students suffer from excessive anxiety, which produces sleeplessness which in turn aggravates the anxiety.
[ترجمه گوگل]برخی از دانش آموزان از اضطراب مفرط رنج می برند که باعث بی خوابی می شود که به نوبه خود باعث تشدید اضطراب می شود
[ترجمه ترگمان]برخی از دانش آموزان از اضطراب بیش از حد رنج می برند که بی خوابی را تولید می کند که در مقابل اضطراب را تشدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The letters mention bouts of sleeplessness and facial neuralgia.
[ترجمه گوگل]در نامه ها به حملات بی خوابی و نورالژی صورت اشاره شده است
[ترجمه ترگمان]نامه ها از بیماری بی خوابی و درد چهره اشاره می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When you become anxious about sleeplessness, you start a vicious cycle.
[ترجمه گوگل]وقتی در مورد بی خوابی مضطرب می شوید، یک چرخه معیوب را شروع می کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی در مورد بی خوابی نگران می شوی، یک چرخه شیطانی شروع می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the steady emotional erosion, the sleeplessness, the manic anxiety I can not pretend about or minimize.
[ترجمه گوگل]اما فرسایش عاطفی مداوم، بی خوابی، اضطراب شیدایی را نمی توانم تظاهر کنم یا آن را به حداقل برسانم
[ترجمه ترگمان]اما فرسایش عاطفی مداوم، بی خوابی، اضطراب جنون آمیزی که نمی توانم در مورد و یا به حداقل رساندن آن وانمود کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When you become anxious about sleeplessness, you actually make the problem worse.
[ترجمه گوگل]وقتی در مورد بی خوابی مضطرب می شوید، در واقع مشکل را بدتر می کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که نگران بی خوابی شدید، واقعا مشکل را بدتر می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is a little sleeplessness and fist pounding so very out of the way?
[ترجمه گوگل]آیا کمی بی خوابی و کوبیدن مشت خیلی دور از ذهن است؟
[ترجمه ترگمان]آیا کمی بی خوابی و مشت از راه دور است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some women suffer from sleeplessness during the menopause and return to more regular sleep patterns later on.
[ترجمه گوگل]برخی از زنان در دوران یائسگی از بی خوابی رنج می برند و بعداً به الگوهای خواب منظم برمی گردند
[ترجمه ترگمان]برخی از زنان از بی خوابی در طول یائسگی رنج می برند و بعدا به الگوهای خواب منظم تری بر می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Take it easy, your sleeplessness resulting from pressure can be cured.
[ترجمه گوگل]آرام باشید، بی خوابی شما ناشی از فشار قابل درمان است
[ترجمه ترگمان]راحت باشید، بی خوابی شما ناشی از فشار می تواند درمان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her face was drawn and haggard from sleeplessness.
[ترجمه گوگل]صورتش کشیده و از بی خوابی مضطرب شده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش از شدت بی خوابی کشیده و تکیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sleeplessness is sometimes the side effect of certain medications.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات بی خوابی از عوارض جانبی برخی داروها است
[ترجمه ترگمان]Sleeplessness برخی اوقات اثر جانبی داروهای خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Disappointment, grief and sleeplessness seized him for days after receiving the letter.
[ترجمه گوگل]روزها پس از دریافت نامه، ناامیدی، اندوه و بی خوابی او را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]ناامیدی و بی خوابی و بی خوابی چند روز پس از دریافت نامه به سراغش آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیخوابی (اسم)
vigilance, insomnia, sleeplessness, vigil

انگلیسی به انگلیسی

• lack of sleep; alertness, insomnia

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sleep
✅️ اسم ( noun ) : sleep / sleepiness / sleeper / sleeplessness
✅️ صفت ( adjective ) : sleepy / sleepless
✅️ قید ( adverb ) : sleepily / sleeplessly

بپرس