2. Adrian spent a sleepless night wondering what to do.
[ترجمه گوگل]آدریان یک شب بی خوابی را سپری کرد و در این فکر بود که چه کند [ترجمه ترگمان] آدرین یه شب بی خوابی رو سپری کرد و از خودش پرسید که باید چی کار کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I have sleepless nights worrying about her.
[ترجمه FRM] شب های بی خوابی ام را با نگران بودن راجب او میگذرانم
|
[ترجمه گوگل]شب های بی خوابی دارم که نگران او هستم [ترجمه ترگمان]من شب های بی خوابی دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Alone and sleepless, she stared miserably up at the ceiling.
[ترجمه گوگل]تنها و بی خواب با بدبختی به سقف خیره شد [ترجمه ترگمان]تنها و بی خواب، با درماندگی به سقف خیره شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I've had a few sleepless nights recently.
[ترجمه گوگل]اخیراً چند شب بی خوابی داشته ام [ترجمه ترگمان]اخیرا چند شب بی خوابی داشته ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The boy's misconduct cost his mother many sleepless nights.
[ترجمه گوگل]رفتار نادرست پسر برای مادرش بی خوابی های زیادی را به همراه داشت [ترجمه ترگمان]رفتار نادرست پسرش شب های بی خوابی برایش گران تمام شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She looked haggard after a sleepless night.
[ترجمه گوگل]او بعد از یک شب بی خوابی خسته به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]پس از یک شب بی خوابی چشمانش گود افتاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A sleepless night had added to her pallor.
[ترجمه گوگل]یک شب بی خوابی بر رنگ پریدگی او افزوده بود [ترجمه ترگمان]شب بی خوابی به رنگ پریدگی او افزوده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A sleepless baby can seem to bring little reward.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک نوزاد بی خواب پاداش کمی به همراه دارد [ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک کودک بی خواب می تواند پاداش کمی به دست بیاورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Financial worries cost her many sleepless nights.
[ترجمه گوگل]نگرانی های مالی به قیمت بسیاری از شب های بی خوابی او تمام شد [ترجمه ترگمان]نگرانی های مالی بسیاری از شبه ای بیخوابی را متحمل شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Her irresponsible behaviour cost her father many sleepless nights.
[ترجمه گوگل]رفتار غیرمسئولانه او به قیمت بی خوابی های زیادی برای پدرش تمام شد [ترجمه ترگمان]رفتار غیر مسئولانه او برای پدرش چندین شب بی خوابی به خرج داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She spent a sleepless night.
[ترجمه گوگل]او یک شب بی خوابی را سپری کرد [ترجمه ترگمان]شب بی خوابی به سر برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She looked pale and drawn after weeks of sleepless nights.
[ترجمه گوگل]او پس از هفته ها شب های بی خوابی رنگ پریده و کشیده به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]او پس از هفته ها بی خوابی، رنگ پریده و رنگ پریده به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Sheila spent many sleepless nights figuring out how to deliver for her first major customer.
[ترجمه گوگل]شیلا شبهای بیخوابی زیادی را صرف یافتن چگونگی تحویل اولین مشتری اصلی خود کرد [ترجمه ترگمان]شیلا بسیاری از شبه ای بیخوابی را سپری کرد و حساب کرد که چطور اولین مشتری اصلی خود را تحویل دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• without sleep; wakeful, insomniac, restless a sleepless night is one during which you do not sleep at all, or sleep for only a short time. if you are sleepless, you cannot sleep.
پیشنهاد کاربران
۱. بی خواب ۲. ناآرام مثال: I had a sleepless night من یک شب بی خواب و ناآرامی داشتم.