sleepily

/sˈliːpəli//ˈsliːpɪli/

با خواب آلودگی، به طور خوابکی، خوابکی، بطور خواب الود

جمله های نمونه

1. It was blue Monday and Henry nodded sleepily over his books.
[ترجمه گوگل]دوشنبه آبی بود و هنری با خواب آلودگی روی کتاب هایش سر تکان داد
[ترجمه ترگمان]دوشنبه آبی بود و هنری با خواب آلودگی سرش را روی کتاب هایش تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She answered the telephone rather sleepily.
[ترجمه گوگل]او نسبتاً خواب آلود به تلفن پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]با صدای نسبتا خواب آلود جواب تلفن را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She yawned and rubbed her eyes sleepily.
[ترجمه گوگل]خمیازه ای کشید و خواب آلود چشمانش را مالید
[ترجمه ترگمان]او خمیازه کشید و با خواب آلودگی چشمانش را مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Max stumbled out of bed sleepily.
[ترجمه گوگل]مکس با خواب آلودگی از رختخواب بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]مکس با خواب آلودگی از رختخواب بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When Zeller sleepily answered that he had not ordered a pizza, the caller became abusive, screaming obscenities and making threats.
[ترجمه گوگل]زمانی که زلر با خواب آلودگی پاسخ داد که پیتزا سفارش نداده است، تماس گیرنده توهین آمیز شد، فحاشی کرد و تهدید کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی که Zeller با صدای sleepily پاسخ داد که او دستور یک پیتزا را نداده است، تماس گیرنده به فحش و ناسزا گفتن پرداخت و شروع به ناسزا گفتن و تهدید کردن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At times his head would nod sleepily at formal dinners, and he lost the thread of conversations.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات سرش با خواب آلودگی سرش را در شام های رسمی تکان می داد و رشته گفتگو را گم می کرد
[ترجمه ترگمان]گاهی سرش در مهمانی های رسمی سر تکان می داد و رشته مکالمات را از دست می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Did saints ever bat their eyelids and look sleepily self-satisfied as cats?
[ترجمه گوگل]آیا قدیسان تا به حال پلک هایشان را زده اند و مانند گربه ها خواب آلود به نظر می رسند؟
[ترجمه ترگمان]ایا قدیس با چشمان خواب آلود به چشمان خود نگاه می کرد و مثل گربه ازخودراضی به نظر می رسید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had never felt so loved, she decided sleepily, so cherished, so secure.
[ترجمه گوگل]او هرگز تا این حد دوست داشتنی احساس نکرده بود، او خواب آلود تصمیم گرفت، آنقدر عزیز و امن
[ترجمه ترگمان]او که هرگز احساس عشق نکرده بود، با خواب آلودگی به این نتیجه رسید که خیلی دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Under the patchwork quilt, David turned over and sleepily pulled Clare towards him.
[ترجمه گوگل]دیوید زیر لحاف تکه تکه شده برگرداند و کلر را خواب آلود به سمت خود کشید
[ترجمه ترگمان]دیوید زیر لحاف patchwork به طرف او برگشت و با چشمان خواب آلود کلیر رو به سوی او کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Why I sleep to be not worn sleepily, do not sleep to feel very tired again?
[ترجمه گوگل]چرا می خوابم که خواب آلود نپوشم، نمی خوابم تا دوباره احساس خستگی کنم؟
[ترجمه ترگمان]چرا خوابم نمی برد، خواب هم نمی دیدم که دوباره احساس خستگی کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She smiled and sleepily drank her cup of chocolate.
[ترجمه گوگل]لبخندی زد و با خواب آلودی فنجان شکلاتش را نوشید
[ترجمه ترگمان]او لبخند زد و با خواب آلودگی فنجان شکلات را نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The little station basked sleepily in the spring sunshine.
[ترجمه گوگل]ایستگاه کوچک در آفتاب بهاری خواب آلود بود
[ترجمه ترگمان]ایستگاه کوچک در آفتاب بهاری، خواب آلود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tousled and barefoot, blinking sleepily, some " lazy sluts " troop downstairs fastening their clothes.
[ترجمه گوگل]ژولیده و پابرهنه، خواب‌آلود پلک می‌زنند، برخی از « شلخته‌های تنبل» در طبقه پایین لباس‌هایشان را می‌بندند
[ترجمه ترگمان]با پا برهنه و پا برهنه، در حالی که با خواب آلودگی پلک می زدند، چند گروه زن هرزه تنبل در طبقه پایین لباس های خود را می بستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She turned over sleepily that time.
[ترجمه گوگل]اون موقع خواب آلود برگردوند
[ترجمه ترگمان]اون زمان، اون خیلی خواب آلود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a sleepy manner, drowsily

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sleep
✅️ اسم ( noun ) : sleep / sleepiness / sleeper / sleeplessness
✅️ صفت ( adjective ) : sleepy / sleepless
✅️ قید ( adverb ) : sleepily / sleeplessly

بپرس