sleep it off

پیشنهاد کاربران

1. I need to sleep off this headache.
فارسی:
باید این سردرد را با خوابیدن از بین ببرم.
- - -
2. He drank too much and went home to sleep it off.
فارسی:
زیاد نوشیده بود و رفت خانه تا با خواب درکنه.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
3. You can’t just sleep off a fever; you need medicine.
فارسی:
نمی شود تب را فقط با خوابیدن از بین برد؛ به دارو نیاز داری.
- - -
4. She slept off her exhaustion after the long flight.
فارسی:
او بعد از پرواز طولانی با خوابیدن خستگی اش را رفع کرد.
- - -
5. Let me sleep off this bad mood.
فارسی:
بگذار با خوابیدن این حالت بد را از بین ببرم.
- - -
6. He’s trying to sleep off his hangover.
فارسی:
او سعی می کند خماری اش را با خوابیدن از بین ببرد.
- - -
7. A short nap won’t sleep off this tiredness.
فارسی:
یک چرت کوتاه این خستگی را از بین نمی برد.
- - -
8. You can’t sleep off a cold; rest helps, but you need treatment.
فارسی:
نمی توانی سرماخوردگی را فقط با خوابیدن درمان کنی؛ استراحت کمک می کند، اما به درمان نیاز داری.
- - -
9. I slept off the stress from work.
فارسی:
استرس کار را با خوابیدن از بین بردم.
- - -
10. They say you can sleep off jet lag.
فارسی:
می گویند می توانی پرواززدگی را با خوابیدن از بین ببری.
- - -
Sleep off a hangover , خماری را با خواب در کردن, باید خماری ات را با خواب درکنی.
Sleep off tiredness , خستگی را با خواب رفع کردن , رفتم خوابیدم تا خستگی ام رفع بشه.
Sleep off stress , استرس را با خوابیدن کم کردن, خوابیدن استرس را کم می کند.
- - -
نکته:
- در فارسی sleep off معمولاً به صورت با خوابیدن از بین بردن/رفع کردن ترجمه می شود.
- در گفتار عامیانه از در کردن ( مثل خماری را در کردن ) نیز استفاده می شود.
deepseek

"Sleep it off" is an idiomatic expression that means to get rid of the negative effects of something by sleeping. It is often used in the context of alcohol intoxication, but it can also be used to refer to other things, such as illness, stress, or emotional upset.
...
[مشاهده متن کامل]

یک تعبیر اصطلاحی است به معنای خلاص شدن از اثرات منفی چیزی با خوابیدن. اغلب در مورد مسمومیت با الکل استفاده می شود، اما می توان از آن برای اشاره به موارد دیگری مانند بیماری، استرس یا ناراحتی عاطفی نیز استفاده کرد.
"I think I'm going to go home and sleep it off. "
"She's just feeling a little under the weather. She'll be fine after she sleeps it off. "
"He's still pretty upset about the breakup, but I think he'll sleep it off. "

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/sleep-it-off
برای مدتی بری بخوابی تا بتونی یک رویداد بد رو فراموش کنی