sleekness


نرمی، صافی، براقی

جمله های نمونه

1. Normal mice, too, slimmed down to utter sleekness when they had a little leptin.
[ترجمه گوگل]موش‌های معمولی نیز وقتی مقدار کمی لپتین داشتند، لاغر می‌شدند تا کاملاً براق شدند
[ترجمه ترگمان]موش معمولی هم مثل موش معمولی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sleekness of his appearance reminded me of his financial successes.
[ترجمه گوگل]شیک بودن ظاهر او مرا به یاد موفقیت های مالی او انداخت
[ترجمه ترگمان]ظاهر شدن او مرا به یاد موفقیت های مالی خود انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Close the windows: it reduces the inherent aerodynamic sleekness of your car, and can lead to a 10% decrease in fuel Air Jordan 22 economy.
[ترجمه گوگل]پنجره ها را ببندید: براق بودن ذاتی آیرودینامیکی خودروی شما را کاهش می دهد و می تواند منجر به کاهش 10 درصدی مصرف سوخت ایر جردن 22 شود
[ترجمه ترگمان]بستن پنجره ها: این کار the inherent sleekness ماشین شما را کاهش می دهد و می تواند منجر به کاهشی ۱۰ درصدی در اقتصاد سوخت آردن ۲۲ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Urban sleekness and traditional quaintness highlight the contrasts of Hong Kong.
[ترجمه گوگل]شیک بودن شهری و زیبایی سنتی تضادهای هنگ کنگ را برجسته می کند
[ترجمه ترگمان]sleekness شهری و quaintness سنتی، کنتراست هنگ کنگ را برجسته می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Close the windows: it reduces the inherent aerodynamic sleekness of your car, and can lead to a 10% decrease in fuel economy.
[ترجمه گوگل]پنجره ها را ببندید: براق بودن آیرودینامیکی ذاتی خودروی شما را کاهش می دهد و می تواند منجر به کاهش 10 درصدی مصرف سوخت شود
[ترجمه ترگمان]بستن پنجره ها: این کار the inherent sleekness ماشین شما را کاهش می دهد و می تواند منجر به کاهش ۱۰ درصدی در اقتصاد سوخت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I had to paint the gashes as soon as possible so that rust would not begin to bite into Wavebreaker's long sleekness.
[ترجمه گوگل]باید هر چه زودتر شکاف‌ها را رنگ می‌کردم تا زنگ‌زدگی به براقی طولانی Wavebreaker وارد نشود
[ترجمه ترگمان]من مجبور بودم به محض این که این زنگ را بزنم، زخم ها را رنگ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At the same time she kept tossing her head and patting her hair, exploring its new tidied sleekness.
[ترجمه گوگل]در همان زمان او مدام سرش را پرت می‌کرد و موهایش را نوازش می‌کرد و برازندگی مرتب و تازه‌اش را بررسی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]در همان حال سرش را تکان می داد و موهایش را نوازش می کرد و مرتب خود را مرتب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For now the little panda is the marquee attraction, but to zoogoing fans of feline sleekness and charisma, both sets of cheetah cubs remain a big draw.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر پاندای کوچک جاذبه خیمه شب بازی است، اما برای طرفداران زیبایی و جذابیت گربه سانان باغ وحش، هر دو مجموعه توله یوزپلنگ جذابیت بزرگی دارند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، پاندای کوچک جاذبه خیمه است، اما برای zoogoing طرفداران گربه sleekness و charisma، هر دو مجموعه توله یوزپلنگ در یک نقاشی بزرگ باقی می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• smoothness, glossiness; well-kept and prosperous appearance

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sleek
✅️ اسم ( noun ) : sleekness
✅️ صفت ( adjective ) : sleek
✅️ قید ( adverb ) : sleekly

بپرس