sledding

/sˈledɪŋ//sledɪŋ/

سورتمه سواری، حمل با سورتمه

جمله های نمونه

1. We got home and went sledding on the small hill in our back yard.
[ترجمه گوگل]به خانه رسیدیم و روی تپه کوچک حیاط پشتیمان سورتمه سواری کردیم
[ترجمه ترگمان]به خانه رسیدیم و روی تپه کوچکی که در حیاط پشتی بود سوار شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Even family activities like sledding and tobogganing seem to be enjoying a renaissance.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد حتی فعالیت های خانوادگی مانند سورتمه سواری و سورتمه سواری نیز در حال لذت بردن از رنسانس هستند
[ترجمه ترگمان]حتی فعالیت های خانوادگی مانند sledding و tobogganing به نظر می رسد که از یک رنسانس لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The season of snow frolics, skiing and sledding got a later start than usual this year.
[ترجمه گوگل]فصل برف، اسکی و سورتمه سواری امسال دیرتر از همیشه شروع شد
[ترجمه ترگمان]فصل برفی (frolics)، اسکی و sledding دیرتر از معمول امسال شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After it had stopped snowing, we all went sledding.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه برف تمام شد، همه رفتیم سورتمه سواری کردیم
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه برف اومد ما همه رفتیم سورتمه سواری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Here you can ice sledding, ice skating, dog sledding allice sculptures at their ice bar!
[ترجمه گوگل]در اینجا می توانید مجسمه های آلیس سورتمه روی یخ، اسکیت روی یخ، سورتمه سواری سگ در نوار یخی آن ها!
[ترجمه ترگمان]اینجا میتونی سورتمه سواری، اسکی روی یخ، سگ سورتمه سواری در بار their
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Winter in many places means ice skating, sledding and fights.
[ترجمه گوگل]زمستان در بسیاری از جاها به معنای اسکیت روی یخ، سورتمه سواری و دعوا است
[ترجمه ترگمان]زمستان در بسیاری از جاها یعنی اسکی روی یخ، سورتمه سواری و مبارزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Winter in many places means skating, sledding and snowball fights.
[ترجمه گوگل]زمستان در بسیاری از جاها به معنای اسکیت، سورتمه سواری و مبارزه با گلوله برفی است
[ترجمه ترگمان]زمستان در بسیاری از جاها یعنی اسکیت، سورتمه و گلوله برفی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You know how I love sledding, skiing and ice - skating!
[ترجمه گوگل]می دانید که من چقدر سورتمه سواری، اسکی و اسکیت را دوست دارم!
[ترجمه ترگمان]! میدونی که من عاشق سورتمه سواری و اسکی روی اسکیت رو دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Winter in many places means ice skating, sledding, and snowball fights.
[ترجمه گوگل]زمستان در بسیاری از جاها به معنای اسکیت روی یخ، سورتمه سواری و مبارزه با گلوله برفی است
[ترجمه ترگمان]زمستان در بسیاری از جاها یعنی اسکی روی یخ، سورتمه و گلوله برفی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He does not always have smooth sledding in the field of politics.
[ترجمه گوگل]او همیشه در عرصه سیاست سورتمه سواری نرمی ندارد
[ترجمه ترگمان]او همیشه sledding در عرصه سیاست ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I remembered when we sledding together a few weeks before.
[ترجمه گوگل]یادم افتاد که چند هفته قبل با هم سورتمه سواری کردیم
[ترجمه ترگمان]چند هفته قبل با هم سورتمه سواری می کردیم به یاد داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Analysts predicted rough sledding for handset makers.
[ترجمه گوگل]تحلیلگران سورتمه های خشن را برای سازندگان گوشی پیش بینی کردند
[ترجمه ترگمان]تحلیلگران پیش بینی می کنند که sledding برای makers گوشی ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jane had rough sledding in her math course because she was poorly prepared.
[ترجمه گوگل]جین در درس ریاضی خود سورتمه سواری خشن داشت زیرا آمادگی ضعیفی داشت
[ترجمه ترگمان]به خاطر اینکه کاملا آماده شده بود، جین سورتمه سواری سختی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many of these proposals could encounter rough sledding.
[ترجمه گوگل]بسیاری از این پیشنهادات ممکن است با سورتمه های خشن روبرو شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این پیشنهادها ممکن است با sledding خشن برخورد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It also has enjoyed its usual dominance in sledding sports, where it has already won nine medals in luge, bobsled and skeleton.
[ترجمه گوگل]همچنین از تسلط همیشگی خود در ورزش سورتمه سواری برخوردار بوده است، جایی که تاکنون 9 مدال در رشته های لج، باب اسلید و اسکلت کسب کرده است
[ترجمه ترگمان]این کشور همچنین از تسلط همیشگی خود در ورزش های sledding لذت برده است که در آن تاکنون نه مدال در luge، bobsled و اسکلت به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of traveling on a sled; conditions suitable for travelling on a sled; progress

پیشنهاد کاربران

بپرس