slay

/sˈleɪ//sleɪ/

معنی: بقتل رساندن، ذبح کردن، ادمکشی کردن، کشتار کردن، با خشونت کشتن
معانی دیگر: (با خشونت یا در جنگ) کشتن، به قتل رساندن، هلاک کردن، میراندن، (خودمانی) کشته ی چیزی شدن یا کردن، کاملا تحت تاثیر قرار دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slays, slaying, slain, slew
(1) تعریف: to kill or murder deliberately and usu. violently.
مترادف: murder, waste
مشابه: assassinate, butcher, destroy, dispatch, execute, kill, slaughter

- The villagers were slain by a marauding band of soldiers.
[ترجمه گوگل] روستاییان توسط گروهی از سربازان غارتگر کشته شدند
[ترجمه ترگمان] روستاییان توسط یک گروه سرباز کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He held up his sword and slew the dragon.
[ترجمه گوگل] شمشیرش را بالا گرفت و اژدها را کشت
[ترجمه ترگمان] شمشیرش را بالا گرفت و اژدها را کشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) to overcome or amaze, usu. by being humorous or hard to believe.
مترادف: amaze, captivate, charm
مشابه: impress, influence, move, overcome, overwhelm

- Her comedy act slays audiences coast to coast.
[ترجمه گوگل] بازی کمدی او ساحل به ساحل تماشاگران را می کشد
[ترجمه ترگمان] نمایش کمدی او ساحل مخاطبین را به سمت ساحل می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These cartoons just slay me.
[ترجمه h] من کشته مرده ی این کارتونم
|
[ترجمه یوهاها] این کارتون ها من و جذب میکنند
|
[ترجمه Nyx] این کارتون ها منو تحت تاثیر قرار میدن
|
[ترجمه گوگل] این کارتون ها فقط منو میکشن
[ترجمه ترگمان] این کارتون منو بکش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It always slays me how politicians get away with things.
[ترجمه گوگل] همیشه من را می کشد که چگونه سیاستمداران با مسائل کنار می آیند
[ترجمه ترگمان] همیشه مرا می کشد که چگونه سیاستمداران با چیزها کنار می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. either die or slay
یا بمیر یا بمیران.

2. he was unwilling to slay the naked soldier
او نمی خواست سرباز غیر مسلح را بکشد.

3. Those old movies still slay me!
[ترجمه گوگل]آن فیلم های قدیمی هنوز مرا می کشند!
[ترجمه ترگمان]اون فیلم های قدیمی هنوز منو میکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No, I suppose not. Slay the dragons, feed the poor.
[ترجمه گوگل]نه، گمان می کنم نه اژدهاها را بکشید، به فقرا غذا دهید
[ترجمه ترگمان]نه، گمان نمی کنم و اژدهاها رو بکش، به فقرا غذا بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The intense cold radiating from the weapon will slay anyone it cuts.
[ترجمه گوگل]سرمای شدیدی که از اسلحه ساطع می‌شود، هر کسی را که ببرد، می‌کشد
[ترجمه ترگمان]سرمای شدیدی که از اسلحه ساطع می شود کسی را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Homer says that he felt awe to slay a man who had been taught his divine art by the gods.
[ترجمه گوگل]هومر می گوید که از کشتن مردی که هنر الهی خود را خدایان آموخته بودند، احساس ترس می کرد
[ترجمه ترگمان]هومر می گوید که او از کشتن مردی که هنر الهی او را توسط خدایان آموخته بود احساس احترام می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You'd slay them you would!
[ترجمه گوگل]تو آنها را می کشی!
[ترجمه ترگمان]تو آن ها را می کشی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the Builder slays thine offspring dost thou slay thyself?
[ترجمه گوگل]اگر سازنده فرزندانت را بکشد، آیا تو خودت را می کشی؟
[ترجمه ترگمان]اگر the را کشته باشی، خود را به کشتن می دهی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What does a dragon slayer do now that there are no dragons left to slay?
[ترجمه گوگل]حالا که اژدها برای کشتن باقی نمانده است، یک اژدهاکش چه می کند؟
[ترجمه ترگمان]حالا یه قاتل اژدها داره چی کار می کنه که هیچ اژدها برای کشتن نمونده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The wicked watcheth the righteous, and seeketh to slay him.
[ترجمه گوگل]شریر عادل را تماشا می کند و می خواهد او را بکشد
[ترجمه ترگمان]شریر و شریر و درستکار پی می برد که او را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Six, I can slay the Jabberwocky.
[ترجمه گوگل]شش، من می توانم جابروکی را بکشم
[ترجمه ترگمان]شش تا، میتونم the رو بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The revenger of blood himself shall slay the murderer: when he meeteth him, he shall slay him.
[ترجمه گوگل]انتقام‌گیرنده خون، قاتل را می‌کشد، چون او را ملاقات کند، او را خواهد کشت
[ترجمه ترگمان]انتقام خود را از قاتل خواهد گرفت؛ وقتی که او را به لاکت خواهد رسانید او را می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They slay the widow and the stranger And murder the orphans.
[ترجمه گوگل]بیوه و غریب را می کشند و یتیمان را می کشند
[ترجمه ترگمان]آن ها بیوه زن و غریبه را می کشند و یتیم های پرورشگاه را می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The government must either slay the living dead or bring them back to health.
[ترجمه گوگل]دولت یا باید مردگان زنده را بکشد یا آنها را به سلامت بازگرداند
[ترجمه ترگمان]دولت باید یا کشته مرده را بکشد یا آن ها را به سلامتی بازگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They will seize, they will slay me.
[ترجمه گوگل]تصرف خواهند کرد، مرا خواهند کشت
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا خواهند کشت، مرا خواهند کشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بقتل رساندن (فعل)
brain, kill, murder, assassinate, slay

ذبح کردن (فعل)
kill, slay, sacrifice

ادمکشی کردن (فعل)
kill, slay

کشتار کردن (فعل)
shamble, slay, slaughter

با خشونت کشتن (فعل)
slay

تخصصی

[نساجی] شانه پود گذار- پمشیر نخ کشی شانه ماشین بافندگی - نبشی آهنی دفتین

انگلیسی به انگلیسی

• kill, murder, slaughter; destroy, exterminate; overwhelm, captivate (slang)
to slay someone means to kill them; a literary word.

پیشنهاد کاربران

عامیانه :
به نحو احسنت انجام دادن.
ترکوندن
کاری رو خیلی خوب و موثر انجام دادن
۲ تا معنی داره:
۱. کشتن ( که کلمه ادبیه و بیشتر توی کتب و اخبار رسمی استفاده میشه تا محاوره )
۲. ترکوندن ( که به معنی گل کاشتن هست و در محاوره استفاده میشه که البته بجاش از همون لغت kill و یا nail هم میشه استفاده میکرد )
سر خوردن
To impress someone very much or to be very good or impressive
کاملا تحت تاثیر قرار دادن یا خیلی خوب و مؤثر بودن
عالی بودن، ترکوندن
مثال؛
She slayed her performance at the concert last night.
...
[مشاهده متن کامل]

He slayed his presentation at work and got a promotion.
He slays every time he gets on stage.

slay
واژه ای ایرانی - اروپایی همریشه با :
آلمانی : Schlacht ( شلاخت ) ، Schlag ( شلاگ )
پارسی / اَرَبیده : سَلخ ، سَلّلخ ، مَسلَخ
پارسی / اَرَبیده : سَلح ( سَلَحشور ) ، سِلاح ، اَسلَحه ، مُسَلَّح ، تَسلیح ، تَسلیحات
...
[مشاهده متن کامل]

می توان از ستاک های بالا کارواژه برساخت :
سِلهیدن ، سِلهاندن ، شِلهیدن ، شِلهاندن
سَلخیدن ، سَلخاندن ، شَلخیدن ، شَلخاندن
به گمان سِتاک های سَلَحَ وَ سَلَخَ با واژه های زیر همریشه و اَرَبیده شده اند ، هر چند در انگلیسی وات سین فرقی نکرده ولی در آلمانی وات آغازین شین مانده است ، همین طور وات خِ در آلمانی :
شِلَخته ، شَلَخته ، شَلَخت ؛
شُلوغ ، شِلَنگ تَخته ؛
شِلَپ شُلوپ ، شَل ، شَلوار ، شَلپوی ، شِلال ؛
شَلتاق ( تورانی / تورَکی / تُرکی ) ؛
شَلّاق ؛
شَرَق ، شَلَق ، شَتَرَغ ( لهجه آمیانه ) ؛
باید درنگریست ( توجه داشت ) که در زبان های پارسی و اَرَبی و آلمانی و انگلیسی مینه ی اَسالی یا اصلی یکی ست ولی فهمیده ها یا مفاهیم قدری و اندازه ای دگرگون شدا است.
برای آگاهی از مینه های کَلمات بالا به لغت نامه های مُعین و عَمید بنگرید !

He slayed it on the test
اون تو امتحان گل کاشت / ترکوند
ur haircut is awesome u slated on it
مدل مو هات عالیه . تو دیگه آخرشی/تهه مدل مویی
He slayed it
اون ترکوند ( عالی بود )
to kill s. o in an violent way
کسی را با یک روش وحشیانه کشتن.
زیبا و جذاب ( اصطلاح )
به درک واصل کردن، کار کسی یا چیزی رو ساختن و تموم کردن
سلاخی کردن
از بین بردن
عالی بودن ( ترکوندن )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس