slavish

/sˈleɪvɪʃ//ˈsleɪvɪʃ/

معنی: در خور بندگان، بنده وار، غلام صحت، وابسته بتقلید کورکورانه
معانی دیگر: برده مانند، غلام مانند، بی اراده، تسلیم، کاسه لیس، چکمه لیس، نوکر ماب، بی چون و چرا، کورکورانه، فاقد ابتکار، تقلیدی، گوسفندوار، (نادر) شاق، پر مشقت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: slavishly (adv.), slavishness (n.)
(1) تعریف: of, like, or befitting a slave; servile; submissive.
متضاد: authoritative
مشابه: abject, servile, subservient

- She adopted a slavish attitude toward her mother-in-law.
[ترجمه گوگل] او نسبت به مادرشوهرش نگرش بردگی اتخاذ کرد
[ترجمه ترگمان] او رفتاری slavish نسبت به مادر خود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lacking initiative or originality; blindly or stubbornly following an established model.
متضاد: independent

- She had a slavish fashion sense when she was young.
[ترجمه گوگل] او در جوانی یک حس بردگی مد داشت
[ترجمه ترگمان] وقتی جوان بود، شعور slavish داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. slavish obedience was required
اطاعت برده وار الزام آور بود.

2. a slavish adherence to fashion
پیروی کورکورانه از مد روز

3. his poem is a slavish immitation of sohrab's work
شعر او تقلید کورکورانه ای از اثر سهراب است.

4. he served the invaders as a slavish yes-man
او به عنوان یک بله قربان گوی برده صفت به اشغالگران خدمت کرد.

5. She herself insists she is no slavish follower of fashion.
[ترجمه گوگل]او خودش اصرار دارد که پیرو بردگی مد نیست
[ترجمه ترگمان]خودش اصرار دارد که این زن پیرو مد و slavish نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His style is a slavish imitation of his teacher's.
[ترجمه گوگل]سبک او تقلید برده ای از استادش است
[ترجمه ترگمان]سبک او تقلید slavish از استادش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Courts also avoid the slavish copying of earlier decisions by the technique of distinguishing cases.
[ترجمه گوگل]دادگاه ها همچنین از کپی برداری بی رویه تصمیمات قبلی با تکنیک تشخیص پرونده ها اجتناب می کنند
[ترجمه ترگمان]دادگاه ها همچنین از کپی slavish تصمیم گیری های اولیه توسط تکنیک تشخیص موارد اجتناب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The women's slavish obedience disgusted me.
[ترجمه گوگل]اطاعت برده وار زنان مرا منزجر می کرد
[ترجمه ترگمان]اطاعت و اطاعت زنانه زن ها حالم را به هم می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Aunt Tossie knew that a slavish contentment in marriage should never obliterate further effort.
[ترجمه گوگل]عمه توسی می دانست که رضایت بردگی در ازدواج هرگز نباید تلاش بیشتر را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]عمه Tossie می دانست که رضایت او در ازدواج هرگز بیش از این دوام نخواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The new, second church was not a slavish copy of the first.
[ترجمه گوگل]کلیسای جدید و دوم کپی برده وار از کلیسای اول نبود
[ترجمه ترگمان]کلیسای جدید، دومین کلیسا، کپی slavish از اولی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. a slavish adherence to the rules.
[ترجمه گوگل]تبعیت برده ای از قوانین
[ترجمه ترگمان]و بر خلاف مقررات عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Slavish devotion to her job ruled her life.
[ترجمه گوگل]وفاداری برده‌وار به شغلش بر زندگی او حاکم بود
[ترجمه ترگمان]از خود گذشتگی وی به شغلش بر زندگی او حکومت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Too perfect. A few years of slavish worship would be enough to ruin any of us.
[ترجمه گوگل]خیلی کامل چند سال عبادت برده وار برای نابودی هر یک از ما کافی است
[ترجمه ترگمان] خیلی عالیه چند سال پرستش او کافی است که هر کدام از ما را نابود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در خور بندگان (صفت)
slavish

بنده وار (صفت)
slavish

غلام صحت (صفت)
slavish

وابسته به تقلید کورکورانه (صفت)
slavish

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a slave; slave-like, servile, subservient; base; imitative, lacking originality
you use slavish to describe things that copy or imitate something exactly, without any attempt to be original.
you also use slavish to describe someone who always obeys other people; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

1. برده وار. برده صفت. مطیع 2. فاقد ابتکار. کورکورانه
مثال:
a slavish addiction to fashion
یک میل وافرِ کورکورانه به مد
غلام گونه
برده وارانه و بدون تلاش برای استفاده از خلاقیت
یک معنی دیگه هم داره که معنای منفی می ده و اون هم شخصی است که همیشه مطیع هستش.

بپرس