slaty

/ˈsleɪti//ˈsleɪti/

معنی: تکه تکه، شبیه سنگ لوح، باریکه باریکه
معانی دیگر: وابسته به یا مانند سنگ لوح، کالار مانند، پلمه ای، slatey : شبیه سنگ لوح

جمله های نمونه

1. In this paper, the hammer—impact seismic origin and slaty seismic origin were introduced.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، منشاء لرزه‌ای ضربه‌ای چکشی و منشأ لرزه‌ای لِلِه‌ای معرفی شدند
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، منشا لرزه ای ضربه - ضربه و منشا لرزه ای slaty معرفی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A sudden gust of cool wind under the slaty sky, and rain drops will start patter - pattering.
[ترجمه گوگل]وزش ناگهانی باد خنک در زیر آسمان تخته‌آلود و قطرات باران شروع به نواختن می‌کنند
[ترجمه ترگمان]یک تندباد ناگهانی باد سرد به زیر آسمان رفت و قطره های باران شروع به تپیدن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The latter two rock types have a slaty to schistose structure, they are green in fresh state and show a silvery lustre on foliation planes.
[ترجمه گوگل]دو نوع سنگ اخیر دارای ساختاری لخت تا شیستوز هستند، در حالت تازه سبز هستند و در صفحات شاخ و برگ، درخشندگی نقره‌ای نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]دو نوع از دو نوع سنگ به ساختار schistose slaty دارند، و در حالت تازه سبز هستند و یک درخشش نقره ای را بر روی صفحات foliation نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They are the size and shape of chipolata sausages but the most extraordinary colour, slaty metallic blue.
[ترجمه گوگل]آنها به اندازه و شکل سوسیس های چیپولاتا هستند، اما خارق العاده ترین رنگ، آبی متالیک متالیک هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها اندازه و شکل سوسیس های chipolata هستند، اما the رنگ، رنگ آبی slaty
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A metamorphic rock intermediate between shale and slate, that does not possess true slaty cleavage.
[ترجمه گوگل]یک سنگ دگرگونی حد واسط بین شیل و تخته سنگ، که دارای شکاف تیغه ای واقعی نیست
[ترجمه ترگمان]یک واسط rock metamorphic بین سنگ shale و سنگ، که دارای شکاف slaty واقعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bright "raspberry-pink" legs (they look "full of blood") would point to Slaty -backed, but, in winter, Heuglin's Gulls legs are usually pinkish (with only subdued yellowish-tones (but yellowish feet!
[ترجمه گوگل]پاهای روشن «تمشکی-صورتی» (به نظر «پر از خون» می‌آیند) به پشتی اسلاتی اشاره می‌کنند، اما در زمستان، پاهای هیگلین گولز معمولاً صورتی است (تنها با رنگ‌های زرد کم رنگ (اما پاهای مایل به زرد!)
[ترجمه ترگمان]پاهای روشن و pink (که به نظر می رسد پر از خون هستند)به سمت Slaty متمایل می شوند، اما در زمستان پاهای Gulls معمولا به صورتی مایل به قرمز متمایل می شوند (فقط به صورت مایل به زرد)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This wine has stone fruit and tropical fruit aromas and flavors. Lime characters are also present and will grow with time in the bottle to balance the evident mineral slaty finish nicely.
[ترجمه گوگل]این شراب دارای رایحه و طعم میوه هسته دار و میوه های گرمسیری است کاراکترهای آهکی نیز وجود دارند و با گذشت زمان در بطری رشد می‌کنند تا به خوبی سطح لایه‌ای معدنی آشکار را متعادل کنند
[ترجمه ترگمان]این شراب میوه سنگی و بوی میوه گرمسیری و طعم ها را دارد شخصیت های Lime نیز در حال حاضر هستند و با زمان در بطری به منظور متعادل کردن مواد معدنی مشهود، رشد خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکه تکه (صفت)
torn, scrappy, piecemeal, patchy, slatey, slaty

شبیه سنگ لوح (صفت)
slatey, slaty, slatelike

باریکه باریکه (صفت)
slatey, slaty, slatted

تخصصی

[خاک شناسی] اسلیتی

پیشنهاد کاربران

بپرس