slat

/sˈlæt//slæt/

معنی: میله میله، کفل، تخته باریک، توفال، ضربه شدید، سراشیبی یا نمای بام، لوحه سنگ باریک، دنده ها، توفالی، چوب مداد، میله پشت صندلی، پرتاب شدن، زدن
معانی دیگر: (چوب یا پلاستیک و غیره) تکه ی پهن و نازک، لاته، پره، (امریکا - خودمانی - جمع) دنده ها، (مانند بادبان در باد شدید) کشیده شدن و صدا کردن، واخوردن و صدا کردن، ضربه زدن، (انگلیس - عامیانه) محکم پراندن، محکم پرتاب کردن، میله، باریک، شکافتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one of several long narrow strips of wood or metal arranged in a uniform row, such as mattress supports, window blinds, the seat of a bench, or the like.

(2) تعریف: (pl.; slang) the ribs.

(3) تعریف: (pl.; slang) the buttocks.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: slats, slatting, slatted
• : تعریف: to make with slats.

جمله های نمونه

1. The flag slatted in the wind.
[ترجمه گوگل]پرچم در باد کوبیده شد
[ترجمه ترگمان]پرچم در باد تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He slatted my manuscript and went out.
[ترجمه گوگل]دست‌نوشته‌ام را کتک زد و بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]دست خط را گرفت و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The base of the bed was made of slats.
[ترجمه گوگل]پایه تخت از لت ساخته شده بود
[ترجمه ترگمان]پایه تخت از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She didn't care the ribbon slatting her face.
[ترجمه گوگل]او اهمیتی به روبانی که روی صورتش می کشید اهمیتی نمی داد
[ترجمه ترگمان]برایش مهم نبود که روبان صورت او را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sunlight filtered dustily through the slats of the door.
[ترجمه گوگل]نور خورشید به طور گرد و غباری از لت های در عبور می کرد
[ترجمه ترگمان]نور خورشید از لای در به داخل می تابید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the darkened room the slats of the venetian blinds were half-closed.
[ترجمه گوگل]در اتاق تاریک، لت های پرده های ونیز نیمه بسته بود
[ترجمه ترگمان]در اتاق تاریک، صدای باز شدن در پنجره، نیمه باز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She walked round and lifted one of the slats from the roof of the lean-to chicken coop.
[ترجمه گوگل]او دور رفت و یکی از لت ها را از روی پشت بام جوجه کشی بلند کرد
[ترجمه ترگمان]دور شد و یکی از the را از پشت بوم خم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A large wooden bin with slatted sides and a removable front is easy to make from timber.
[ترجمه گوگل]یک سطل چوبی بزرگ با کناره های باریک و جلوی قابل جابجایی به راحتی از چوب ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]یک سطل چوبی بزرگ با دو طرف و یک جبهه قابل جابجایی آسان است که از چوب ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In summer, the scrubbed slatted shelves inside the fruit house are used as a temporary store for soft fruits.
[ترجمه گوگل]در تابستان، قفسه‌های ورقه‌ای تمیز شده داخل میوه‌خانه به‌عنوان انبار موقت میوه‌های نرم استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]در تابستان، قفسه های تمیز و تمیز در داخل خانه میوه به عنوان یک انبار موقتی برای میوه ها نرم استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Close to the door, rows of slatted chairs were set out behind a rope barrier.
[ترجمه گوگل]نزدیک در، ردیف‌هایی از صندلی‌های تخته‌دار پشت یک مانع طناب قرار داشتند
[ترجمه ترگمان]در نزدیک در، ردیف صندلی های راحتی قرار داشت که پشت یک سد طنابی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Slats close to the building will cast dappled shade, while the tree is drawn into the composition by the well-detailed pergola.
[ترجمه گوگل]تخته‌های نزدیک ساختمان سایه‌ای می‌پوشانند، در حالی که درخت توسط آلاچیق با جزئیات به داخل ترکیب کشیده می‌شود
[ترجمه ترگمان]slats نزدیک به ساختمان سایه لکه لکه را ایجاد می کند، در حالی که درخت به وسیله the با دقت کامل به ترکیب کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Beneath the flowering plants were slats of the veranda half eaten by ants or crumbling with tropical humidity.
[ترجمه گوگل]در زیر گیاهان گلدار، تخته‌هایی از ایوان وجود داشت که مورچه‌ها آن را می‌خوردند یا در اثر رطوبت استوایی فرو می‌ریختند
[ترجمه ترگمان]در زیر آن گیاهان گلدار، هر یک از شاخه های بید خورده بودند، یا با رطوبت استوایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Two handsome young policemen were sitting on a slat bench smoking cigarettes.
[ترجمه گوگل]دو پلیس جوان خوش تیپ روی نیمکتی نشسته بودند و سیگار می کشیدند
[ترجمه ترگمان]دو نفر پلیس زیبا روی نیمکت چوبی نشسته بودند و سیگار می کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, the slats are of varying lengths and the barrel is leaking.
[ترجمه گوگل]با این حال، لت ها دارای طول های مختلف هستند و بشکه نشتی دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، the از فواصل متغیر هستند و بشکه چکه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میله میله (اسم)
bacillus, slat, trabecula

کفل (اسم)
seat, slat, backside, posterior, rump, hip, buttock, gluteus, breech, haunch, hunkers, toby

تخته باریک (اسم)
slat, cleat

توفال (اسم)
slat, shingle, splint, shim, spall, lath

ضربه شدید (اسم)
slap, slat

سراشیبی یا نمای بام (اسم)
slat

لوحه سنگ باریک (اسم)
slat

دنده ها (اسم)
slat

توفالی (اسم)
slat

چوب مداد (اسم)
slat

میله پشت صندلی (اسم)
slat

پرتاب شدن (فعل)
slat, shove

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

تخصصی

[عمران و معماری] توفال

انگلیسی به انگلیسی

• thin strip of wood or metal; blow, stroke (rare)
equip with slats, make with slats; hurl forcefully, dash (rare); beat, strike, slap (rare)
slats are the narrow pieces of wood, metal, or plastic in things such as venetian blinds or cupboard doors.

پیشنهاد کاربران

slat ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: هوازِه
تعریف: صفحۀ متحرکی بر روی لبۀ حملۀ بال که با باز شدن آن شکافی بین صفحه و لبۀ بال ایجاد می‏شود و هوا به آرامی از زیر به روی بال حرکت می‏کند
قا بل توجهه

بپرس