slashing

/sˈlæʃɪŋ//ˈslæʃɪŋ/

معنی: چاک، بی امان، تخفیف زیاد، با روح، سرحال، شدید
معانی دیگر: (عامیانه) عظیم، شگرف، بزرگ، ستهم، پرخشونت، پرشور، پراشتیاق، پرحرارت، جذاب، خوش قیافه، بریدن، شکافتگی، عظیم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: severe and merciless.

- slashing criticism
[ترجمه گوگل] کاهش انتقاد
[ترجمه ترگمان] انتقادات خود را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: striking heavily, as rain or hail.
اسم ( noun )
مشتقات: slashingly (adv.)
(1) تعریف: the act of one that slashes, as with a weapon.

(2) تعریف: a place in a forest that is cleared, but scattered with debris; slash.

جمله های نمونه

1. a slashing success
کامیابی شگرف

2. she committed suicide by slashing her own wrist
با بریدن رگ دست خود خودکشی کرد.

3. She tried to kill herself by slashing her wrists.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با بریدن مچ دست خود را بکشد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با شلاق her خود را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He paints with harsh, slashing brushstrokes.
[ترجمه گوگل]او با ضربات قلم مو تند و بریده ای نقاشی می کند
[ترجمه ترگمان]او با ضربه شدید رنگ ها را نقاشی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She tried to commit suicide by slashing her wrists.
[ترجمه گوگل]او با بریدن مچ دست خود سعی کرد خودکشی کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با ضربه زدن مچ دست هایش خودکشی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had made determined attempts at suicide by slashing her wrists several times.
[ترجمه گوگل]او با چند بار بریدن مچ دست خود، تلاش مصمم به خودکشی کرده بود
[ترجمه ترگمان]او چندین بار مچ دستش را با ضربه زدن به مچ دستش مصمم ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then the rest were amongst them, slashing with short-sword, mace and club.
[ترجمه گوگل]سپس بقیه در میان آنها بودند و با شمشیر کوتاه، گرز و چماق بریده بودند
[ترجمه ترگمان]بعد بقیه آن ها در میان آن ها قرار گرفتند، با شمشیر کوتاهی به چماق و چماق و چماق ضربه زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He lunged at her slashing out and a long slash appeared on her leg.
[ترجمه گوگل]او به سمت بریده شدن او پرتاب شد و یک بریده بریده بلند روی پایش ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]او به او حمله کرد و ضربه بلندی روی پایش ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Slashing costs and hiking insurance rates cut its loss against 1991 by a thumping £84 million.
[ترجمه گوگل]کاهش هزینه‌ها و نرخ‌های بیمه پیاده‌روی زیان آن را نسبت به سال 1991 به میزان 84 میلیون پوند کاهش داد
[ترجمه ترگمان]هزینه های Slashing و افزایش نرخ بیمه از زیان آن در مقابل سال ۱۹۹۱ به میزان ۸۴ میلیون پوند کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The driver yelled curses at her, slashing in fright at the helpless donkey.
[ترجمه گوگل]راننده او را نفرین کرد و با ترس به الاغ بی پناه کتک زد
[ترجمه ترگمان]راننده به او فحش داد و با وحشت به خر بیچاره ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Yankees were cutting and slashing, and the cannoneers were running in every direction.
[ترجمه گوگل]یانکی ها برش و قیچی می کردند و توپچی ها به هر طرف می دویدند
[ترجمه ترگمان]یانکی ها به هر سو می دویدند و توپچی ها را به صدا در می آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He sees companies such as Compaq slashing inventories and accepting lower profit margins to narrow the cost gap with direct sellers.
[ترجمه گوگل]او می بیند که شرکت هایی مانند Compaq موجودی ها را کاهش می دهند و حاشیه سود کمتری را می پذیرند تا شکاف هزینه را با فروشندگان مستقیم کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]او شرکت هایی مانند \"Compaq \/ inventories\" را می بیند و سود ناخالص پایین تر را می پذیرند تا شکاف هزینه با فروشندگان مستقیم را محدود کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In September he tried to kill himself by slashing his wrists.
[ترجمه گوگل]در ماه سپتامبر او سعی کرد با بریدن مچ دست خود را بکشد
[ترجمه ترگمان]در ماه سپتامبر سعی کرد با ضربه زدن مچ his خود را بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Four other suicide attempts, including slashing her wrists with a razor blade, were also detailed.
[ترجمه گوگل]چهار اقدام دیگر برای خودکشی، از جمله بریدن مچ دست او با تیغ، نیز مشروح شد
[ترجمه ترگمان]چهار اقدام انتحاری دیگر، از جمله ضربه زدن به مچ های او با تیغ ریش، مفصل و مفصل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Edmund rode with slashing spurs and flailing sword into the ranks of the mutinous archers, his knights hard after him.
[ترجمه گوگل]ادموند با خارهای کوبنده و شمشیر بریده به صف کمانداران شورشی که شوالیه هایش سخت به دنبال او بودند، رفت
[ترجمه ترگمان]ادموند با مهمیزهای تیز و شمشیر خود را در میان صفوف اورگال ها قرار داد و به دنبال او تاخت و تاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چاک (اسم)
cut, rift, incision, slashing, scissor, tear, split, chink, slot, slit, slash, suture, fissure, kerf, rip, hack, scotch, interstice, stoma

بی امان (صفت)
slashing, unremitting, unrelenting

تخفیف زیاد (صفت)
slashing

با روح (صفت)
animate, brisk, airy, soulful, snappy, spunky, slashing, fresh, lively, animated, allegro, heartsome, peppery, breathy, racy, warm-blooded

سرحال (صفت)
game, peppy, slashing, vivid, merry, gay, trig, blithesome, pert, healthy, cheery, wholesome, sprightly, well-disposed, sprightful, wide-awake

شدید (صفت)
hard, grievous, strenuous, drastic, keen, tough, exquisite, slashing, sopping, chronic, high-wrought, severe, rugged, stalwart, boisterous, forcible, intense, violent, intensive, vigorous, diametric, diametrical, inclement, incontrollable, rigorous, sthenic

تخصصی

[نساجی] آهار زنی

انگلیسی به انگلیسی

• slash, gash, cut; cutting, gashing; quick and easy method for clearing areas of forest
of someone or something that slashes; critical, sarcastic; driving, pelting; vivid, intense, strong; cool, amazing (slang)

پیشنهاد کاربران

کاهش شدید
slashing ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: بوته بُری
تعریف: کوتاه سازی گیاهان رقیب و نیمه چوبی در جنگل کاری
بریدگی

بپرس