• (1)تعریف: (informal) bewildered or rambling from or as if from blows to the head; punch-drunk.
• (2)تعریف: silly or foolish in manner or behavior.
جمله های نمونه
1. He's slaphappy in his approach to rules and regulations.
[ترجمه گوگل]او در رویکرد خود نسبت به قوانین و مقررات سیه زده است [ترجمه ترگمان]او در رویکرد خود به مقررات و مقررات شرکت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. If your organization is slap-happy it will unnerve candidates and may make them think twice before accepting a job with you.
[ترجمه گوگل]اگر سازمان شما از سیلی خوشحال باشد، کاندیداها را عصبی می کند و ممکن است آنها را وادار کند قبل از پذیرش شغل با شما دو بار فکر کنند [ترجمه ترگمان]اگر سازمان شما در حال سیلی زدن است، کاندیداها را جذب خواهد کرد و ممکن است دو بار قبل از پذیرفتن یک شغل با شما فکر کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. SlapHappy! ? - The addictive reaction speed test.
[ترجمه گوگل]SlapHappy! ? - تست سرعت واکنش اعتیاد آور [ترجمه ترگمان]! slaphappy - - - - - - - تست اعتیاد آور [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Anyway, I am very slaphappy .
[ترجمه گوگل]به هر حال من خیلی اذیت شدم [ترجمه ترگمان]به هر حال، من خیلی slaphappy [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It may be weeks, months or even years before slaphappy surveying methods are identified by management.
[ترجمه گوگل]ممکن است هفتهها، ماهها یا حتی سالها طول بکشد تا اینکه روشهای بررسی slaphappy توسط مدیریت شناسایی شوند [ترجمه ترگمان]این مساله ممکن است هفته ها، ماه ها و یا حتی سال ها قبل از بررسی روش های نقشه برداری از سوی مدیریت باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید