slain

/sˈleɪn//sleɪn/

معنی: کشته شده، مقتول
معانی دیگر: اسم مفعول فعل: slay

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past participle of slay.

جمله های نمونه

1. i am slain by her black eyes
کشته ی چشمان سیاه او هستم.

2. sohrab was slain by his own father, rustam
سهراب به دست پدرش رستم کشته شد.

3. he hath my brother slain
او برادر مرا کشته است.

4. the wretched wife of the slain soldier
زن بدبخت سرباز کشته شده

5. he considered himself the natural heir of the slain dictator
او خود را جانشین طبیعی دیکتاتور مقتول می دانست.

6. Where the deer is slain, some of her blood will lie.
[ترجمه فرامرز ستاریان] هر جا گوزنی کشته شود ( یا کشته شده باشد ) مقداری از خونش هم جریان خواهد داشت ( یا: وجود خواهد داشت )
|
[ترجمه گوگل]جایی که آهو کشته می شود، مقداری از خون او نهفته است
[ترجمه ترگمان]جایی که گوزن ها کشته می شوند، برخی از خون او دروغ می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The city was slain by the volcanicity.
[ترجمه فرامرز ستاریان] ۱ - مردم شهر در اثرِ فورانِ آتشفشانی، کشته شدند ( یا مردم شهر، قربانیِ حادثهء آتسفشانی شدند ) ۲ - شهر در اثرِ فورانِ آتشفشانی، نابود شد.
|
[ترجمه گوگل]شهر در اثر آتشفشان کشته شد
[ترجمه ترگمان]شهر توسط the کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hundreds of people gathered to mourn the slain president.
[ترجمه فرامرز ستاریان] صدها نفر از مردم برای مراسمِ عزداریِ رییس جمهورِ مقتول، گِردِ هم آمدند ( یا:جمع شدند ) .
|
[ترجمه گوگل]صدها نفر برای عزاداری رئیس جمهور کشته شده تجمع کردند
[ترجمه ترگمان]صدها نفر برای عزاداری برای رئیس جمهور کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was found slain in an alley two blocks from his apartment.
[ترجمه فرامرز ستاریان] جسدِ او ( او در حالیکه کشته شده بود ) در یک کوچه ای، دو بلوک ( مجتمع یا ساختمان ) آنطرف تر ( دورتر ) از آپارتمانش، پیدا شد.
|
[ترجمه گوگل]او را در یک کوچه در دو بلوک آپارتمانش به قتل رساندند
[ترجمه ترگمان]اون توی یه خیابون دو بلوک از آپارتمانش کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Edward M. . Kennedy, the younger brother of the slain president, would be his 1972 rival.
[ترجمه گوگل]ادوارد ام کندی، برادر کوچکتر رئیس جمهور مقتول، رقیب او در سال 1972 خواهد بود
[ترجمه ترگمان]ادوارد ام کندی، برادر کوچک تر رئیس جمهور مقتول، رقیب سال ۱۹۷۲ او خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If one crewman is slain then the remaining crew can just about cope without reducing the rate of fire.
[ترجمه گوگل]اگر یکی از خدمه کشته شود، خدمه باقیمانده می توانند بدون کاهش سرعت آتش با آن مقابله کنند
[ترجمه ترگمان]اگر یک نفر خدمه کشته شود، خدمه باقیمانده تنها می توانند بدون کاهش میزان آتش سوزی بتوانند از عهده برآیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Friday, 29 years after he was slain by a single rifle shot, his assassination is once again a hot topic.
[ترجمه گوگل]جمعه، 29 سال پس از کشته شدن او با یک گلوله تفنگ، ترور او بار دیگر موضوع داغ است
[ترجمه ترگمان]جمعه، ۲۹ سال پس از اینکه او توسط یک تیر تفنگ به قتل رسید، ترور وی بار دیگر یک موضوع داغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Police believe Hansen was slain and his body dumped into a trash container.
[ترجمه گوگل]پلیس بر این باور است که هانسن کشته شده و جسد او در یک ظرف زباله ریخته شده است
[ترجمه ترگمان]پلیس بر این باور است که هانسن کشته شد و جسدش به درون یک سطل زباله ریخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It looked as if the Elves would be slain to a man.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که الف ها برای مردی کشته می شوند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که الف ها برای یک مرد کشته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشته شده (صفت)
immolate, slain

مقتول (صفت)
slain

انگلیسی به انگلیسی

• kill, murder, slaughter; destroy, exterminate; overwhelm, captivate (slang)
killed, murdered
slain is the past participle of slay.

پیشنهاد کاربران

greatly impress or amuse ( someone ) .
حال کسی را خوب کردن
مثال:
You slay me, you really do.
ترجمه پیشنهادی:
با تو حالم خوبه، واقعا خوبه.
کشته شدن
Slain in God's way کشته شدن در راه خدا
مقتول

بپرس